کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکیبیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکیبیدن
/ša(e)kibidan/
معنی
صبر کردن؛ آرام گرفتن؛ طاقت آوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
wait
-
جستوجوی دقیق
-
شکیبیدن
فرهنگ فارسی معین
(شَ دَ) (مص ل .) صبر کردن .
-
شکیبیدن
لغتنامه دهخدا
شکیبیدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) متحمل شدن . صابر و بردبار گشتن . (ناظم الاطباء). صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . (آنندراج ) (از برهان ). صبر. اصطبار. مصابرت . صبرکردن . شکیبایی . پاییدن . بماندن . خودداری کردن . (یادداشت مؤلف ) : همی ند...
-
شکیبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شکیفتن› [قدیمی] ša(e)kibidan صبر کردن؛ آرام گرفتن؛ طاقت آوردن.
-
جستوجو در متن
-
بشکیبیدن
لغتنامه دهخدا
بشکیبیدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) شکیبیدن . بردبار بودن . صبر کردن . رجوع به شکیبیدن شود.
-
بشکیبیدن
لغتنامه دهخدا
بشکیبیدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) شکیبیدن . صبر کردن . تحمل کردن . بردباری کردن . رجوع به شکیبیدن شود.
-
نشکیبیدن
لغتنامه دهخدا
نشکیبیدن . [ ن َ ش َ دَ / ن َ دَ] (مص منفی ) مقابل شکیبیدن . رجوع به شکیبیدن شود.
-
شگفتن
فرهنگ فارسی معین
(ش گِ تَ) (مص .) شکیبیدن .
-
شکیفتن
فرهنگ فارسی معین
(شَ تَ) (مص ل .) نک شکیبیدن .
-
شکیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: ša(e)kib) تحمل ، بردباری ، صبر ، شکیبیدن .
-
اخشیشاب
لغتنامه دهخدا
اخشیشاب . [ اِ ] (ع مص ) دراز درشت اندام و برهنه استخوان گردیدن . || اخشیشاب ِ در عیش ؛ بر رنج و مشقت زیست شکیبیدن .
-
شکیباییدن
لغتنامه دهخدا
شکیباییدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . صبر داشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). رجوع به شکیبیدن شود.
-
ماندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] 1 - (مص ل .) اقامت کردن . 2 - عقب افتادن . 3 - درمانده و ناتوان شدن . 4 - شبیه بودن ، مانند بودن . 5 - تعجب کردن . 6 - شکیبیدن ، صبر کردن . 7 - (مص م .) سپردن ، واگذاردن . 8 - باقی گذاشتن ، به جا گذاشتن .
-
خودداری کردن
لغتنامه دهخدا
خودداری کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کف ّ نفس کردن . || تحفظ. احتراس . حفظ کردن . || امساک کردن . || احتماء. || تعفف . ورع ورزیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خودداری کردن از ؛ شکیبیدن از. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
شکیفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] ša(e)kiftan آرام و قرار گرفتن؛ شکیبیدن؛ صبر کردن: ◻︎ هیچ جانی به صبر ازو نشکیفت / هیچ عقلی به زیرکی نفریفت (سنائی: ۲۸). ◻︎ مرا پنج روز این پسر دل فریفت / ز مهرش چنانم که نتوان شکیفت (سعدی۱: ۱۱۱).