کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکوه و شوکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکوه و شوکت
فرهنگ گنجواژه
جلال.
-
واژههای مشابه
-
کواکب شکوه
لغتنامه دهخدا
کواکب شکوه . [ ک َ ک ِ ش ُ ] (ص مرکب ) هر چیز شکوهمند مانند ستارگان . (ناظم الاطباء).
-
صاحب شکوه
لغتنامه دهخدا
صاحب شکوه . [ ح ِ ش ُ ] (ص مرکب ) باجلالت : یکی سلطنت ران صاحب شکوه فرو خواست رفت آفتابش به کوه .سعدی .
-
شکوه بردن
لغتنامه دهخدا
شکوه بردن . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) شکایت بردن . شکایت کردن : نتوان به فلک شکوه ز بیدادقضا برداز شیشه ٔ ما دهشت این سنگ صدا برد.صائب تبریزی (از آنندراج ).
-
شکوه کردن
لغتنامه دهخدا
شکوه کردن . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکوه بردن . شکوه نمودن . شکایت کردن : قاضی این شکوه خدمت منصور خلیفه کرد. (کتاب النقض ص 586).نیست در بی هنری آفت نخوت صائب شکوه از بخت مکن گر هنری نیست ترا. صائب تبریزی .جواب این غزل است این که نقد ...
-
شکوه مند
لغتنامه دهخدا
شکوه مند. [ ش َ / ش ِ وَ / وِ م َ ] (ص مرکب ) گله مند. شاکی . شکوه پرداز. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
بی شکوه
لغتنامه دهخدا
بی شکوه . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکوه ، مصدر ساختگی از شکایت یا شکوای عربی ) مقابل گله مند. آنکه گله نکند. (آنندراج ). رجوع به شکْوه شود.
-
شکوه مندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šo(e)kumandi وقار؛ جلال.
-
با شکوه
دیکشنری فارسی به عربی
احتفال , امبراطور , مجيد , معشب
-
شکوه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سهل , مقص
-
شکوه آباد
واژهنامه آزاد
شکوه اباد یا همان دشت شکوفه یاشت شاهی. مکانی بوده محل کشاورزی بوده
-
شکوه جلال
واژهنامه آزاد
فر-پر
-
طاق دریا شکوه
لغتنامه دهخدا
طاق دریا شکوه . [ ق ِ دَرْ ش ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از آسمان : بر آنم که این طاق دریا شکوه معلق چو دودیست بر اوج کوه .نظامی .
-
نمایش با شکوه
دیکشنری فارسی به عربی
استعراض