کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکوخیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکوخیدن
/šokuxidan/
معنی
۱. سکندری خوردن؛ لغزیدن؛ بهسردرآمدن؛ افتادن: ◻︎ چو از سرکشی کرد هر سو نگاه / شکوخید و افتاد بر خاک راه (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۶).
۲. ترسیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکوخیدن
لغتنامه دهخدا
شکوخیدن . [ ش ِ / ش ُ دَ ] (مص ) لغزیدن . (ناظم الاطباء) (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث ) (آنندراج ). عثر. عثرت . عثار. وقرة. بشکوخیدن . آشکوخیدن . تعثر. عثیر. لغزیدن . (یادداشت مؤلف ). هفوت . (صراح اللغة). وقرة. (منتهی الارب ). و رجوع به شکوخیده ...
-
شکوخیدن
فرهنگ فارسی معین
(ش دَ) (مص ل .) 1 - لغزیدن ، سکندری خوردن . 2 - ترسیدن .
-
شکوخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوخیدن› [قدیمی] šokuxidan ۱. سکندری خوردن؛ لغزیدن؛ بهسردرآمدن؛ افتادن: ◻︎ چو از سرکشی کرد هر سو نگاه / شکوخید و افتاد بر خاک راه (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۶).۲. ترسیدن.
-
جستوجو در متن
-
عثیر
لغتنامه دهخدا
عثیر. [ ع َ ] (ع مص ) شکوخیدن و به سر درافتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
سقطه
لغتنامه دهخدا
سقطه . [ س َ طَ ] (ع مص ) لغزیدن و افتادن . (غیاث ) (آنندراج ). شکوخیدن . (منتهی الارب ).
-
شکوخ
لغتنامه دهخدا
شکوخ . [ ش ِ / ش ُ ] (اِمص ، اِ) اسم از شکوخیدن . (ناظم الاطباء). ریشه ٔ شکوخیدن بمعنی پای در جایی گیر کردن . آشکوخیدن . || قدم به غلط برداشتن . لغزیدن . (فرهنگ لغات شاهنامه ). افتادگی . سقوط.(ناظم الاطباء). بسر درآمدگی . (برهان ) (آنندراج ). کسی که ...
-
شکرفنده
لغتنامه دهخدا
شکرفنده . [ ش ِ / ش َ ک َ ف َ دَ / دِ ] (نف ) لغزنده و به سردرآینده .(از برهان ) (از ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درآمدن اسب ، در برهان آورده و شکرفیدن را مصدر آن شمرده ، هردو بدین معنی خطاست ، اصل شکوخ و شکوخیدن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به ...
-
تعثر
لغتنامه دهخدا
تعثر. [ ت َ ع َث ْ ث ُ ] (ع مص ) بسر درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوخیدن و بسر درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درافتادن . (از اقرب الموارد). || شکوخیدن زبان در سخن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء)....
-
پا دررفتن
لغتنامه دهخدا
پا دررفتن . [ دَرْ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پا دررفتن کسی را؛ سکندری خوردن . شکوخیدن . لغزیدن . زَل ّ. عَثر. عِثار. عَثیر. زَلل . زُلول . مَزلة. || ورشکست شدن .
-
شکرفیده
لغتنامه دهخدا
شکرفیده . [ ش ِ / ش َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) به سردرآمده . سکندری خورده (ستور). (فرهنگ فارسی معین ). شکوخیده . آشکوخیده . و رجوع به شکرفیدن و شکوخیدن شود.
-
هفوة
لغتنامه دهخدا
هفوة. [ هََ ف ْ وَ ] (ع اِ) لغزش . (منتهی الارب ). السقطة و الزلة. ج ، هفوات . گویند: الانسان کثیرالهفوات .(اقرب الموارد). || (مص ) شتافتن . || شکوخیدن . || بال زدن مرغ و پریدن و جنبیدن وی . || گرسنه شدن . (منتهی الارب ).
-
پیش پا خوردن
لغتنامه دهخدا
پیش پا خوردن . [ ش ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) شکوخیدن . پای لغز خوردن . لغزیدن . پیش پاخوردن اسب ؛ سکندری خوردن . بسر درآمدن . سرسم رفتن .
-
شکرفیدن
لغتنامه دهخدا
شکرفیدن . [ ش ِ / ش َ ک َ دَ] (مص ) لغزیدن و بسر درآمدن . (ناظم الاطباء). لغزیدن و به سر درآمدن بود و آنرا شکوخیدن نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی لغزیدن و به سر درآمدن باشد و به فتح اول هم گفته اند. (برهان ). بسر درآمدن . سکندری خوردن (ستور)....
-
اشکوخیدن
لغتنامه دهخدا
اشکوخیدن . [ اَ / اِ دَ ] (مص ) لغزیدن . زلت . مصدر اشکوخ است که لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد، چه اگر کسی پایش از پیش به دررود و بیفتد گویند اشکوخید. (برهان ). لغزیدن و بسر درآمدن است . در بعض فرهنگها لغزیدن و برپا خاستن است ، با الف ممدوده آشکو...