کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکم م پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شکم چران
لغتنامه دهخدا
شکم چران . [ ش ِ ک َ چ َ ] (نف مرکب ) شکم خواره . شکم باره . آنکه سربار سفره و غذای دیگران باشد. مفتخوار. (از یادداشت مؤلف ).
-
شکم چرانی
لغتنامه دهخدا
شکم چرانی . [ ش ِ ک َچ َ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت شکم چران . بسیارخواری ومفتخواری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکم چران شود.
-
شکم خالی
لغتنامه دهخدا
شکم خالی . [ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) کنایه از گرسنه . (از یادداشت مؤلف ) : درونت حرص نگذارد که زربر دوستان پاشی شکم خالی چو نرگس باش تا دستت درم گردد. سعدی .|| کنایه از میان تهی . (یادداشت مؤلف ).
-
شکم خوار
لغتنامه دهخدا
شکم خوار. [ ش ِک َ خوا / خا ] (نف مرکب ) کنایه از گرسنه باشد. (برهان ). گرسنه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || بسیار خور و خورنده . پرخور. (ناظم الاطباء).شکم خواره . شکم بنده . کنایه از بسیارخوار است . (انجمن آرا) (آنندراج ). به معنی بسیار خو...
-
شکم خوارگی
لغتنامه دهخدا
شکم خوارگی . [ ش ِ ک َ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) پرخوری و خورندگی . (ناظم الاطباء). شکم بارگی . شکم پرستی . پرخواری . شکم بندگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکم خواره و مترادفات کلمه شود.
-
شکم خواره
لغتنامه دهخدا
شکم خواره . [ ش ِ ک َ خوا /خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) پرخور. بسیار خور و خورنده .(ناظم الاطباء). مبطان . بطن . شکم بنده . شکم خوار. شکم پرست . شکم پرور. پرخوار. (یادداشت مؤلف ) : ای کریمی که همه وقت ز خوان کرمت معده ٔ آز شکم خواره بلایی دارد. سلمان ساو...
-
شکم خواری
لغتنامه دهخدا
شکم خواری . [ ش ِ ک َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گرسنگی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پرخواری . پرخوری . شکم بارگی : چو قرص گرم فلک دید گل دهن بگشودندانمش ز چه پیدا شد این شکم خواری .فرخی (از انجمن آرا).
-
شکم دادن
لغتنامه دهخدا
شکم دادن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فروگشتن از میان . به طرف بیرون خم شدن . (یادداشت مؤلف ). انحنا پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ). لمبر دادن : گردون ز گرانسنگی این بار شکم داد. حزین (از آنندراج ).- شکم دادن سقف ؛ میل کردن سقف از میانه به طرف زیر ...
-
شکم دار
لغتنامه دهخدا
شکم دار. [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) کلان شکم . (ناظم الاطباء). کسی که شکم کلان داشته باشد که آنرادر عرف هند، توندله خوانند. (آنندراج ) : همی شد ز تشبیه اومعتبرفلک بودی از این شکم دارتر. ظهوری (از آنندراج ).|| قرابه یا خم که قسمتی از آن فراخ باشد. (یادداش...
-
شکم درد
لغتنامه دهخدا
شکم درد. [ ش ِ ک َ دَ ] (اِ مرکب ) درد شکم . قولنج . پیچش شکم . (ناظم الاطباء). قداد. درد و پیچی که در شکم ظاهر شود. (یادداشت مؤلف ). قولنجهای شدید و دردناک قسمتهای پائین معده که ممکن است بر اثر سختی زایمان در زنان تازه زا و صعوبت جدا شدن جفت از جدا...
-
شکم ران
لغتنامه دهخدا
شکم ران . [ ش ِ ک َ] (نف مرکب ) مسهل . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). داروی مسهل . (ناظم الاطباء). دوای مسهل . (آنندراج ).
-
شکم رو
لغتنامه دهخدا
شکم رو. [ ش ِ ک َ رَ ] (اِ مرکب ) شکم روش . اسهال . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به شکم روش و اسهال شود.
-
شکم روش
لغتنامه دهخدا
شکم روش . [ ش ِ ک َ رَ وِ ] (اِ مرکب ) شکم رو. اسهال . (ناظم الاطباء). پیچاک شکم . شکم روه . بیرون روه . اختلاف . تردد. اطلاق . (یادداشت مؤلف ). اسهال . شکم رو. دفعمواد دفعی از روده به صورت مایع و مخلوط با ترشحات نسج پوششی روده به دفعات زیاد در شبان...
-
شکم روه
لغتنامه دهخدا
شکم روه . [ش ِ ک َ رَ وَ / رُ وِ ] (اِ مرکب ) شکم رو. شکم روش . اسهال . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
شکم شکسته
لغتنامه دهخدا
شکم شکسته .[ ش ِ ک َ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) رنجور از سوء هضم و کسی که مبتلا به سوء هضم باشد. (ناظم الاطباء).