کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکل و شمایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
subuliform, awl shape
درفشیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← درفشی
-
ductile
شکلپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ویژگی مادهای که به تغییر شکل مومسان تن دهد، بیآنکه بشکند
-
ductility
شکلپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] معیار تندهی ماده به تغییر شکل مومسان، بیآنکه بشکند
-
figural
شکل تصویری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] هر شکلی که برگرفته از عناصر طبیعی باشد
-
dosage form
شکل دارویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] صورت فیزیکی داروی عرضهشده
-
sagittiform, arrow-shaped
پیکانیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← پیکانی
-
falciform
داسیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← داسی
-
crateriform
دهانهشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دارای شکل دهانۀ آتشفشان
-
form factor
ضریب شکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عبارتی که تفاوت میان نقش پراکندگی از هدف غیرنقطهای را نسبت به نقش پراکندگی از ذرۀ نقطهای نشان میدهد
-
هم شکل
فرهنگ فارسی معین
( ~. شِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) شبیه .
-
فندق شکل
لغتنامه دهخدا
فندق شکل . [ ف َ دُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) گنبدی . کروی شکل . به کنایت ، فلک : این فندق شکل فستقی رنگ بر فندقه ٔ سرم زند سنگ .نظامی .
-
میم شکل
لغتنامه دهخدا
میم شکل . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) به شکل میم . همانند میم . چون میم . مانند میم .- عقیق میم شکل ؛ دهان تنگ : عقیق میم شکلش سنگ در مشت که تا بر حرف او کس ننهد انگشت . نظامی .رجوع به ترکیبات «میم » شود.
-
خوب شکل
لغتنامه دهخدا
خوب شکل . [ ش َ ] (ص مرکب ) خوشگل . قشنگ . خوش سیما. خوش صورت .
-
خوش شکل
لغتنامه دهخدا
خوش شکل . [ خوَش ْ / خُش ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) خوش قواره . خوش ریخت . خوب شکل . نکوروی .
-
شکل پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] še(a)klpazir شکلپذیرنده؛ ویژگی آنچه به هر شکلی درآید.