کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکله
/šekle/
معنی
۱. تکۀ لباس یا پارچه که به میخ یا شاخ درخت یا جای دیگر گیر کند و پاره شود.
۲. تکۀ کوچکی از خربزه یا هندوانه که با کارد میبرند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکله
لغتنامه دهخدا
شکله . [ ش ِ / ش َ ل ِ ] (اِ) پارچه ای که با کارد از خربزه و هندوانه و جز آن بردارند. (ناظم الاطباء). سر خربزه را چون ببرند آنچه بریده اند شکله گویند و به تازی قوارةالبطیخ گویند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). قواره ای که از خربزه برگیرند. بر...
-
شکله
لغتنامه دهخدا
شکله . [ش ِ ل ِ ] (اِ) آنچه از جامه و جز آن به جایی بند شده پاره گردد. (از برهان ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء): اقتواء؛ شکله برکشیدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). تقویر؛ شکله برکشیدن جامه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
شکله
فرهنگ فارسی معین
(ش لَ یا لِ) (اِ.) یک برش یا قاچ از هندوانه و مانند آن .
-
شکله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] šekle ۱. تکۀ لباس یا پارچه که به میخ یا شاخ درخت یا جای دیگر گیر کند و پاره شود.۲. تکۀ کوچکی از خربزه یا هندوانه که با کارد میبرند.
-
واژههای مشابه
-
شکلة
لغتنامه دهخدا
شکلة. [ ش َ ک ِ ل َ ] (ع ص ) زن با ناز و کرشمه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شکلة
لغتنامه دهخدا
شکلة. [ ش ُ ل َ ] (ع اِمص ) سرخ و سپیدی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سرخی که به آن سفیدی آمیخته بود. (مهذب الاسماء). || سرخی سپیدی چشم یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرخ سپیدی چشم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || همانندی . مشابه...
-
شَکْلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
شکل آن - مشابه آن (شکل هر چيزي عبارت است از چيزي که مشابه آن ، و از جنس آن باشد . )
-
بی شکله
لغتنامه دهخدا
بی شکله . [ ش َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکله ) غیرمشکول . که زبر و زیر ندارد. که اعراب ندارد. کلماتی که حرکات زبر و زیر و پیش بر آنها نوشته نشده است .
-
واژههای همآوا
-
شَکْلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
شکل آن - مشابه آن (شکل هر چيزي عبارت است از چيزي که مشابه آن ، و از جنس آن باشد . )
-
جستوجو در متن
-
برکاو
لغتنامه دهخدا
برکاو. [ ب َ ] (اِ) قواره ٔ جیب . شکله ٔ خربزه . (یادداشت مؤلف ).
-
مهک
لغتنامه دهخدا
مهک . [ م َ هََ ] (اِ) ماهک . قریضه ای که از گریبان برآرند. قواره ؛ مهک که از گریبان برآرند چون گریبان باز کنند. (مهذب الاسماء). شکله . کلاه وار. قواره .
-
خربزه بریدن
لغتنامه دهخدا
خربزه بریدن . [ خ َ ب ُزَ / زِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) شکله برکشیدن جامه . مدوربریدن و آنچه بدان ماند. تقویر. (از منتهی الارب ).