کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکستایمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شکست
واژگان مترادف و متضاد
۱. حرمان، ناکامی ۲. انحطاط، انخفاض، انهزام، مغلوبی، هزیمت ۳. انکسار، خردشدن، شکستگی ≠ پیروزی
-
شکست
لغتنامه دهخدا
شکست . [ ش ِ ک َ ] (مص مرخم ، اِمص ) حاصل بالمصدر شکستن ، و با لفظ آمدن و افتادن و افکندن و آوردن و خوردن و کشیدن و بالیدن مستعمل . (آنندراج ). کسر. شکستگی . عمل شکستن . نقض . شکسته شدن . (یادداشت مؤلف ). شکستن وکسر و انکسار و شکستگی . (ناظم الاطباء...
-
شکست
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) 1 - (مص مر.) شکسته شدن ، مغلوبیت . 2 - (اِمص .) زیان ، خسارت .
-
شکست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) šekast ۱. مغلوب شدن.۲. شکستگی؛ خردشدگی.۳. (زمینشناسی) گسیختگی سنگها و جدا شدن آنها.۴. (فیزیک) انکسار.〈 شکست خوردن (یافتن): (مصدر لازم) [قدیمی]۱. هزیمت یافتن؛ مغلوب شدن.۲. گریختن از پیش دشمن.〈 شکست دادن: (مصدر متعدی) [مجاز] م...
-
شکست
دیکشنری فارسی به عربی
عکس , فاشل , کسر ، إحباطٌ ، اِخْتَرَقَ ، إخفاقٌ
-
شکست
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bešhemard طاری: bešhemard طامه ای: boyheme طرقی: bešhemard کشه ای: bešhemard نطنزی: bašhamard
-
شکست
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bâxt طاری: šekast طامه ای: šekast طرقی: šekes کشه ای: šekast نطنزی: šekast
-
safe working pressure
کارفشار ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بیشینۀ فشاری که میتوان بر شلنگهای انتقال بار وارد کرد بیآنکه خطری پدید آید
-
protected turning
گردش ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی گردش در تقاطع که با نصب چراغ راهنمایی و اختصاص زمان جداگانه ایمن شده باشد
-
وادی ایمن
لغتنامه دهخدا
وادی ایمن . [ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) وادی مقدس را گویند و آن بیابانی و صحرایی است که در آنجا ندای حق سبحانه و تعالی به موسی علیه السلام رسید. (برهان ). صحرایی که موسی علیه السلام با زوجه ٔ خود به وقت شب در آن صحرا میرفتند. اتفاقاً به سبب وضع حمل آن عفیف...
-
safe speed
سرعت ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] سرعتی که وسیلۀ نقلیه در آن بتواند بهآسانی از تصادف جلوگیری کند و در فاصلۀ مناسب متوقف شود و اندازۀ آن بستگی به تراکم شدآمد و وضعیت جوّی و جغرافیایی دارد
-
secure attachment
دلبستگی ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی دلبستگی توأم با احساس امنیت در کودک که حتی در غیاب موقت والدین نیز همچنان پابرجاست
-
safe area, safety area, safe-action area, essential area, television safe action area
پهنۀ ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] بخشی از تصویر قابل مشاهده در نمایاب یا نمایشگر که در هنگام نمایش یا پخش تلویزیونی حذف نمیشود
-
fail-safe 1
خرابیایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی خطری برای افراد یا خللی در سامانههای دیگر ایجاد نشود و آسیب به حداقل برسد
-
وادی ایمن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمر.) جایی که به حضرت موسی وحی رسید.