کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکر نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
معادی شکر
لغتنامه دهخدا
معادی شکر. [ م ُ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) شکرنده ٔ معادی . شکارکننده و شکننده ٔ دشمن : شاه بادی و توانا و قوی تا به مرادگه ولی پروری و گاه معادی شکری .فرخی .
-
تنگ شکر
لغتنامه دهخدا
تنگ شکر. [ ت َ گ ِ ش َ ک َ / ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دهان معشوق باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). کنایه از محبوب و دهان محبوب . (آنندراج ) : پیش کآن تنگ شکر در لحد تنگ نهیدبوسه ٔ تلخ وداعی به شکر بازدهید. خاقانی .ملک بر ت...
-
خندان شکر
لغتنامه دهخدا
خندان شکر. [ خ َ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) کنایه از زیبا و خوش خنده : در حال خاقانی نگر بیمار آن خندان شکرزآن چشم بیمار از نظر چشم مداوا داشته . خاقانی .|| خوش لب . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
دشمن شکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] došmanšekar دشمنشکرنده؛ کسی که دشمن خود را درهم شکند و خرد کند.
-
جان شکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جانشکار› [قدیمی، مجاز] jānšekar ۱. شکارکنندۀ جان؛ گیرندۀ جان؛ جانستان: ◻︎ گهی خونم بدان زلف دوتای پرشکن ریزد / گهی خوابم بدان چشم سیاه جانشکر بندد (عبدالواسع جبلی: مجمعالفرس: جانشکر).۲. (اسم) عزرائیل.۳. (اسم) دلبر؛ معشوق.
-
نی شکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. سنسکریت] (زیستشناسی) neyše(a)kar نوعی نی با برگهای دراز، گلهای سرخ کمرنگ، و ساقههای بلند که در آن مغزی وجود دارد که دارای مادۀ قند است و از آن قند و شکر درست میکنند.
-
شکر گزاری
دیکشنری فارسی به عربی
عيد الشکر
-
گلاب شکر
لهجه و گویش تهرانی
آب نبات مانندی که داخل آن مایع شهد مانندی است.
-
نیم شکر
لهجه و گویش تهرانی
حلوای آرد برنج و هل و گلاب و شکر که تکه تکه بریده میشود
-
شکر خوردن
لهجه و گویش تهرانی
گه خوردن
-
شکر پنیر
لهجه و گویش تهرانی
حلوای آرد برنج و شکر و پنیر
-
شکر سیاه
واژهنامه آزاد
کشت نیشکر هر ساله از اردیبهشت ماه آغاز شده و بعد از گذشت ۸ماه در اوایل دی برداشت می شودوبرای اینکه ماحصل دست رنج کشاورزان به بازار عرضه شود پس از تمیز کردن نیشکر درکارگاهای سنتی آب نیشکرها که به زبان گیلکی به آن “شکرلوله” گفته میشود با استفاده از دست...
-
شکر اﷲ مساعیکم
لغتنامه دهخدا
شکر اﷲ مساعیکم . [ ش َ ک َ رَل ْ لا هَُ م َ ی َ ک ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای بپذیرد کارهای شما را. (یادداشت مؤلف ).
-
هفت طفل جان شکر
لغتنامه دهخدا
هفت طفل جان شکر. [ هََ طِ ل ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی هفت شمع است که کنایه از سبعه ٔ سیاره باشد. (برهان ).
-
icing sugar
شکر یخچینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شکر پودرشدهای که یکی از عناصر تشکیلدهندۀ یخچینه است