کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکرقلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکرقلم
لغتنامه دهخدا
شکرقلم . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) نوعی از حلوا که شکربرگ نیز گویند. شکربرگ . (آنندراج ). و رجوع به شکربرگ شود. || (ص مرکب ) شکرسخن . آنکه سخن شیرین و شکرین از قلم وی جاری بود. (از یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
شکربرگ
لغتنامه دهخدا
شکربرگ . [ ش َ ک َ ب َ ] (اِ مرکب ) حلوایی که از شکر و بادام سازند. (ناظم الاطباء). نوعی ازشکرپاره . (برهان ). شکربوره . شکربره . شکربوزه . شکربورک . شکرپاره . نوعی از شکرپاره و آن حلواییست که با میوه ها پزند و آنرا سنبوسه ٔ قندی نیز گویند. (از انجمن...
-
پانیذ
لغتنامه دهخدا
پانیذ. (اِ) پانید. شکرقلم . نوعی ازحلوا. و فانیذ معرب آن است . (برهان ). رجوع به بانیذشود. فانیذ : و [ اندر سلابور هندوستان ] شکر و انگبین و پانیذ و جوز هندی ... سخت بسیار است . (حدود العالم ). و از این ناحیت [ سند ] پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین ...
-
پانید
لغتنامه دهخدا
پانید. (اِ) فنید. فانید. فانیذ. پانیذ. بنید. شکرقلم . شکربرگ . قند مکرّر. قند سفید. (برهان ). نوعی از حلوا مانند شکر لیکن از آن غلیظتر. کعب الغزال . و بعضی آنراشکر گفته اند. (رشیدی ) : مغون ، ولاشگرد، کومین ، بهروکان ، منوکان ، شهرک هائیند [ از کرمان...