کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکرفنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکرفنده
/šekarfande/
معنی
ویژگی اسبی که زیاد سکندری میخورد؛ بهسردرآینده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکرفنده
لغتنامه دهخدا
شکرفنده . [ ش ِ / ش َ ک َ ف َ دَ / دِ ] (نف ) لغزنده و به سردرآینده .(از برهان ) (از ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درآمدن اسب ، در برهان آورده و شکرفیدن را مصدر آن شمرده ، هردو بدین معنی خطاست ، اصل شکوخ و شکوخیدن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به ...
-
شکرفنده
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ فَ دَ یا دِ) (ص فا.) 1 - لغزنده . 2 - اسبی که زیاد سکندری می خورد.
-
شکرفنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šekarfande ویژگی اسبی که زیاد سکندری میخورد؛ بهسردرآینده.
-
جستوجو در متن
-
شکرفیدن
لغتنامه دهخدا
شکرفیدن . [ ش ِ / ش َ ک َ دَ] (مص ) لغزیدن و بسر درآمدن . (ناظم الاطباء). لغزیدن و به سر درآمدن بود و آنرا شکوخیدن نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی لغزیدن و به سر درآمدن باشد و به فتح اول هم گفته اند. (برهان ). بسر درآمدن . سکندری خوردن (ستور)....