کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکرانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکرانه
/šokrāne/
معنی
۱. شکر و سپاس.
۲. حق شکر.
۳. (اسم مصدر) شکرگزاری؛ سپاسگزاری؛ سپاسداری: ◻︎ همی گفت شولیدهدستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱: ۱۱۶).
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
پاس
دیکشنری
grace
-
جستوجوی دقیق
-
شکرانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šokrāne) (عربی ـ فارسی) سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته میشود ، یا عملی که برای سپاس انجام میشود ، یا آنچه به عنوان هدیه برای قدردانی داده میشود ؛ (در قدیم) (در حالت قیدی) به عنوان سپاسگزاری برای تشکر ؛ شکر گزاری و حق شناسی .
-
شکرانه
فرهنگ واژههای سره
پاس
-
شکرانه
لغتنامه دهخدا
شکرانه . [ ش ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شکرگزاری و حقشناسی و سپاسداری و ادای شکر نعمت و تشکر. (ناظم الاطباء). سپاسگزاری . سپاسداری . شکران . شکر. (یادداشت مؤلف ). || آنچه نذر کنند یا به فقرادهند بر سبیل شکرگزاری از حصول نعمتی یا دفع نقمتی و بلیّتی . ن...
-
شکرانه
فرهنگ فارسی معین
(شُ نِ) [ ع - فا. ] (اِ.) حق شکر، سپاسداری .
-
شکرانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] šokrāne ۱. شکر و سپاس.۲. حق شکر.۳. (اسم مصدر) شکرگزاری؛ سپاسگزاری؛ سپاسداری: ◻︎ همی گفت شولیدهدستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱: ۱۱۶).
-
واژههای مشابه
-
جان بر شکرانه دادن
لغتنامه دهخدا
جان بر شکرانه دادن . [ ب َ ش ُ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) زر پیشکی و مساعده دادن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شکر
واژگان مترادف و متضاد
امتنان، تشکر، حقشناسی، حمد، سپاس، شکرانه، منت
-
ژولیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) žulide درهمرفته؛ شوریده؛ آشفته و درهم: ◻︎ همیگفت ژولیدهدستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی: لغتنامه: ژولیده).
-
شولیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šulide ژولیده؛ شوریده؛ درهم و پریشان: ◻︎ همیگفت شولیدهدستاروموی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱: ۱۱۶).
-
بازسپردن
لغتنامه دهخدا
بازسپردن . [ س ِ پ ُ دَ ](مص مرکب ) رد کردن . تسلیم کردن . سپردن : به گنجینه سپارم گنج را بازبدین شکرانه گردم گنج پرداز.نظامی .
-
هرزه اندیش
لغتنامه دهخدا
هرزه اندیش . [ هََ زَ / زِ اَ ] (نف مرکب ) بداندیش . غلطاندیش . آنکه رای و اندیشه ٔ درست ندارد : بدین شکرانه داد آن هرزه اندیش دو پانصد بخته ٔ فربی به درویش .نزاری قهستانی .
-
نذرانه
لغتنامه دهخدا
نذرانه . [ ن َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آنچه از نقد و جنس که برای شکرانه ٔ احسان امرا و سلاطین پیشکش می گذرانند، و هدیه ای که برای بزرگان تقدیم می کنند. || نوعی از مالیات . (ناظم الاطباء). || در تداول ، نذری . پول یا غذائی که پس از نذر کردن و روا شدن ح...
-
گنج پرداز
لغتنامه دهخدا
گنج پرداز. [ گ َ پ َ ] (نف مرکب ) که گنج را پردازد. بخشنده ٔ گنج : چون به قصر خورنق آمد بازگنج پرداز شد به نوش و به ناز. نظامی (هفت پیکرص 76).به گنجینه سپارم گنج را بازبدین شکرانه گردم گنج پرداز.نظامی (خسرو و شیرین ص 76).