کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاکین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکاکین
/šakkākin/
معنی
۱. = شکاک
۲. کسانی که در عقاید مذهبی شک میآورند.
۳. (فلسفه) جمعی از حکما که معتقد بودند علم به چیزی که ورای تجربه قرار داشته باشد محال است و در هیچ امری نباید رٲی و حکم قطعی داد و همۀ امور را باید با شک و شبهه تلقی کرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکاکین
لغتنامه دهخدا
شکاکین . [ ش َک ْ کا ] (ع ص ، اِ) ج ِ شکاک در حالت نصبی و جری . شکاکان . شک کنندگان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شکاکین
لغتنامه دهخدا
شکاکین . [ش َک ْ کا ] (اِخ ) مرتابین . لاادریة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شکاکان شود.
-
شکاکین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شَکّاک] ‹شکاکان› šakkākin ۱. = شکاک۲. کسانی که در عقاید مذهبی شک میآورند.۳. (فلسفه) جمعی از حکما که معتقد بودند علم به چیزی که ورای تجربه قرار داشته باشد محال است و در هیچ امری نباید رٲی و حکم قطعی داد و همۀ امور را باید با شک و ش...
-
جستوجو در متن
-
سپتیسیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cepticisme] (فلسفه) septisism مذهب شک و تردید؛ حکمت شکاکین؛ حکمت سوفسطایی؛ مذهب اهل شک.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یونس طبیب یهودی . از شکاکین است . (ضحی الاسلام جزء 3 ص 348).
-
شکاکیت
لغتنامه دهخدا
شکاکیت . [ ش َک ْ کا کی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ) شکاک بودن . شک کردن . منکر حصول علم قطعی بودن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شکاک و شکاکین شود.
-
پیرن
لغتنامه دهخدا
پیرن . [ رُ ] (اِخ ) حکیم یونانی که پیشوای شکاکین بشمار آید (قرن چهارم قَ . م . ). رجوع به پیرهُن و رجوع به روانشناسی تربیتی سیاسی ص 467 شود.
-
شکاک
لغتنامه دهخدا
شکاک . [ ش َک ْ کا ] (ع ص ) کثیرالشک و کسی که بسیار شک کند و تردید داشته باشد. (ناظم الاطباء). بسیار شک کننده . دیرباور. بسیارشک . ج ، شَکّاکین . (یادداشت مؤلف ). کسی که منکر حصول علم باشد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شکاکان شود.
-
لاادریه
لغتنامه دهخدا
لاادریه . [ اَ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از سوفسطائیه ٔ قائلین به توقف در وجود هر چیز و علم به هر چیز. جرجانی گوید: هم الذین ینکرون العلم بثبوت شی ٔو لاثبوته و یزعمون انه شاک و شاک فی انه شاک و هلم جرا. (تعریفات ). گروهی هستند از فرقه ٔ سوفسطائیة و شرح...
-
ارتیابیه
لغتنامه دهخدا
ارتیابیه . [ اِ بی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) (طریقه ٔ...) شکاکین . مرتابین . مریبین . اصحاب المانعة. مقابل قشریین و ظاهریان از نظر عرفا و متصوفه . || عقیده ای که بخصوص در امور متعلقه ٔ بماوراءالطبیعه از هر گونه قضاوت مثبت و منفی خودداری کنند. از ب...