کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاف دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
موی شکاف
لغتنامه دهخدا
موی شکاف . [ ش ِ] (نف مرکب ) موشکاف . موی شکافنده . || که از شدت تیزی موی را از درازا بشکافد. که موی را به دونیم کند. مبالغت در برندگی . || کنایه است از هرچیز سخت تیز. (از یادداشت مؤلف ) : بید برگش به نوک موی شکاف نافه ٔ کوه را فکنده ز ناف . نظامی ....
-
چوب شکاف
لغتنامه دهخدا
چوب شکاف . [ ش ِ ] (نف مرکب ) شکافنده ٔ چوب . || (اِ مرکب ) پانه و فانه . (ناظم الاطباء).چوبی باشد که درودگران در میان چوب دیگر نهند تا شکافتن آن آسان گردد. (از فرهنگ سروری ). چوب شکاونه .
-
خرقه شکاف
لغتنامه دهخدا
خرقه شکاف . [ خ ِ ق َ / ق ِ ش ِ ] (نف مرکب ) خرقه پاره کننده . صوفی که در حال ذوق خرقه می درد : خرقه شکافان ذوق بی دف و نی در سماع جبه فشانان شید تابعقانون دف .خاقانی .
-
مغفر شکاف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] meqfaršekāf ۱. آنکه مغفر را بر سر دشمن بشکافد.۲. [مجاز] نیرومند؛ شجاع: ◻︎ که لشکرکشوفان مغفرشکاف / نهان صلح جویند و پیدا مصاف (سعدی۱: ۷۷).
-
beam splitter
باریکهشکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ابزاری اپتیکی برای شکافتن باریکۀ نور در امتداد دو یا چند مسیر
-
شکاف دار
دیکشنری فارسی به عربی
شق , مجنون
-
شکاف برداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
شق
-
شکاف چوبخط
دیکشنری فارسی به عربی
شق
-
شکاف کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
شق
-
Puffinus creatopus
مرغ آبشکاف پاصورتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونۀ کوچکی از کبوتردریائیان و راستۀ کبوتردریاییسانان که بدن آن عموماً خاکستری روشن یا تیره و پاهایش قرمز صورتی است
-
cut splice
همباف شکافدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] همبافی برای همباف کردن دو سر طناب بهمنظور ایجاد شکاف در میان طناب
-
spina bifida manifesta, spina bifida aperta
مهرهشکاف آشکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مهرهشکافی که از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص است و شامل همۀ انواع مهرهشکافهای کیسهای و شمار اندکی از انواع مهرهشکافهای پنهان نیز میشود
-
spina bifida posterior
مهرهشکاف پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی به سمت پسین ستون مهرهها رخ دهد
-
spina bifida occulta
مهرهشکاف پنهان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مهرهشکافی که آسیبهای آن درون ستون مهرهها باقی میماند و از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص نیست
-
spina bifida anterior
مهرهشکاف پیشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی به سمت پیشین ستون مهرهها رخ دهد و اغلب با رشد ناقص احشا/ اندرونۀ (viscera) شکمی و صدری همراه است