کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکافبَشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بشم
واژهنامه آزاد
برویم
-
شکاف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تراک، ترک، چاک، درز، شکافتگی، غاز ۲. رخنه، روزن، روزنه، سوراخ، شعاب، شقاق، منفذ ۳. کهف ۴. تفرقه
-
slot
شکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] شیاری میان سطح زیرین و سطح زبرین بال که هوای پرانرژی را از زیر به روی بال عبور میدهد و باعث کاهش واماندگی و افزایش بَرآر میشود
-
شکاف
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - چاک ، رخنه . 2 - گنجه .
-
شکاف
لغتنامه دهخدا
شکاف . [ ش ِ / ش َ ] (اِ) چاک و رخنه و شق و ترک و درز و شکافتگی و گسستگی و دریدگی . (از ناظم الاطباء). رخنه و چاک . (برهان ). خرّ. عَق ّ. فُجّة. (منتهی الارب ). فرجه . چاک . صدع . کاف . دریدگی . فرجه در دیوار و امثال آن . فتق . فلق . ترک . تراک . کفت...
-
شکاف
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ شکافتن) šekāf ۱. = شکافتن۲. شکافنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خاراشکاف، کوهشکاف.۳. (اسم) ‹اشکاف، کاف› چاک؛ رخنه؛ درز؛ تراک.۴. (اسم) [قدیمی] کلاف ابریشم: ◻︎ شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف / مه و خور است همانا به باغ در صراف (ابوالمؤید ب...
-
شکاف
دیکشنری فارسی به عربی
تمزق , خليع , شاب , شق , فتحة , فجوة , فرض , قطع , کسر , مقدمة , ندبة , هوة , هوس
-
شکاف
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šekâf / darz طاری: terak / šekâf طامه ای: tarak / šekâf طرقی: terak / šekâf کشه ای: šekâf نطنزی: šekâf
-
یله بشم
لغتنامه دهخدا
یله بشم . [ی َ ل َ ب َ ش َ ] (اِخ ) یله یشم . رجوع به یله یشم شود.
-
hoar crystal
بَشمبلور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هریک از یخبلورهای موجود در بَشم
-
surface hoar
بَشم سطحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. یخبلورهای سرخسشکل که مستقیماً بر روی سطح برف مینشینند 2. بَشمی که عمدتاً بهصورت دوبعدی بر روی پنجره یا دیگر سطوح صاف رشد میکند
-
بیرون بشم
لغتنامه دهخدا
بیرون بشم . [ بی ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش کلاردشت شهرستان نوشهر است و 6000 تن سکنه دارد.دارای 31 آبادیست و مرکزش مرزن آباد که جمعیت آن با هنگ نظامی 1241 تن است . (از دائرة المعارف فارسی ).
-
بشم وزغ
لغتنامه دهخدا
بشم وزغ . [ ب َ م ِ وَ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پشم وزغ . بفارسی طحلب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به پشم وزغ شود.
-
گردون شکاف
لغتنامه دهخدا
گردون شکاف . [ گ َ ش ِ ] (نف مرکب ) چیزی که گردون را بشکافد، و این ادعاست . (آنندراج ). || بانگ شیپوری که گردون را بشکافد. (ناظم الاطباء) : ز غریدن کوس گردون شکاف زمین را درافکند پیچش به ناف .نظامی (از آنندراج ).
-
spina bifida, hydrocele spinalis, cleft spine
مهرهشکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] شکاف مادرزاد مهرهها بهصورت آشکار یا پنهان