کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکاف
/šekāf/
معنی
۱. = شکافتن
۲. شکافنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خاراشکاف، کوهشکاف.
۳. (اسم) ‹اشکاف، کاف› چاک؛ رخنه؛ درز؛ تراک.
۴. (اسم) [قدیمی] کلاف ابریشم: ◻︎ شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف / مه و خور است همانا به باغ در صراف (ابوالمؤید بلخی: شاعران بیدیوان: ۵۹).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تراک، ترک، چاک، درز، شکافتگی، غاز
۲. رخنه، روزن، روزنه، سوراخ، شعاب، شقاق، منفذ
۳. کهف
۴. تفرقه
فعل
بن گذشته: شکاف خورد
بن حال: شکاف خور
دیکشنری
chink, cleavage, cleft, crack, cranny, crevice, cut, fission, fissure, flaw, hack, hole, nick, notch, opening, recess, rift, rupture, separation, slash, slit, split, yawn, hiatus
-
جستوجوی دقیق
-
شکاف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تراک، ترک، چاک، درز، شکافتگی، غاز ۲. رخنه، روزن، روزنه، سوراخ، شعاب، شقاق، منفذ ۳. کهف ۴. تفرقه
-
slot
شکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] شیاری میان سطح زیرین و سطح زبرین بال که هوای پرانرژی را از زیر به روی بال عبور میدهد و باعث کاهش واماندگی و افزایش بَرآر میشود
-
شکاف
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - چاک ، رخنه . 2 - گنجه .
-
شکاف
لغتنامه دهخدا
شکاف . [ ش ِ / ش َ ] (اِ) چاک و رخنه و شق و ترک و درز و شکافتگی و گسستگی و دریدگی . (از ناظم الاطباء). رخنه و چاک . (برهان ). خرّ. عَق ّ. فُجّة. (منتهی الارب ). فرجه . چاک . صدع . کاف . دریدگی . فرجه در دیوار و امثال آن . فتق . فلق . ترک . تراک . کفت...
-
شکاف
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ شکافتن) šekāf ۱. = شکافتن۲. شکافنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خاراشکاف، کوهشکاف.۳. (اسم) ‹اشکاف، کاف› چاک؛ رخنه؛ درز؛ تراک.۴. (اسم) [قدیمی] کلاف ابریشم: ◻︎ شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف / مه و خور است همانا به باغ در صراف (ابوالمؤید ب...
-
شکاف
دیکشنری فارسی به عربی
تمزق , خليع , شاب , شق , فتحة , فجوة , فرض , قطع , کسر , مقدمة , ندبة , هوة , هوس
-
شکاف
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šekâf / darz طاری: terak / šekâf طامه ای: tarak / šekâf طرقی: terak / šekâf کشه ای: šekâf نطنزی: šekâf
-
واژههای مشابه
-
گردون شکاف
لغتنامه دهخدا
گردون شکاف . [ گ َ ش ِ ] (نف مرکب ) چیزی که گردون را بشکافد، و این ادعاست . (آنندراج ). || بانگ شیپوری که گردون را بشکافد. (ناظم الاطباء) : ز غریدن کوس گردون شکاف زمین را درافکند پیچش به ناف .نظامی (از آنندراج ).
-
spina bifida, hydrocele spinalis, cleft spine
مهرهشکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] شکاف مادرزاد مهرهها بهصورت آشکار یا پنهان
-
فراخ شکاف
لغتنامه دهخدا
فراخ شکاف . [ ف َ ش ِ ] (ص مرکب ) گشاد. فراخ : مضروجة؛ چشم فراخ شکاف . (منتهی الارب ). رجوع به فراخ شود.
-
گردون شکاف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gardunšekaf ۱. شکافندۀ آسمان.۲. آنکه فضا را بشکافد و به آسمان برسد.۳. [مجاز] آنچه صدایش به آسمان برسد: ◻︎ ز غرّیدن کوس گردونشکاف / زمین را در افکند پیچش به ناف (نظامی: لغتنامه: گردونشکاف).
-
sphincterotome
بَندارهشکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ابزار بریدن بَنداره متـ . بَندارهبُر
-
information gap, information divide
شکاف اطلاعاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فاصلۀ میان میزان و نوع اطلاعات دردسترس جامعه با آنچه مورد نیاز آن است
-
crevasse hoar
شکافبَشم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخبلورهایی که بر دیوارۀ شکاف یخسارها یا حفرههای بزرگ سرد تشکیل میشود