کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکاست
لغتنامه دهخدا
شکاست . [ ش ِ س َ ] (از ع ، اِمص )شکاسة. بدخویی . درشتخویی . (یادداشت مؤلف ) : پادشاهی بود گوهر نفس او از شراست مطبوع و پناه خلق او بر شکاست موضوع . (المضاف الی بدایع الازمان ).
-
واژههای همآوا
-
شکاسة
لغتنامه دهخدا
شکاسة. [ ش َ س َ ] (ع مص ) دشوارخوی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدخوی و دشوارخوی گردیدن . (ناظم الاطباء). بدخو شدن . (المصادر زوزنی ). صعب خو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به شکاست شود.
-
جستوجو در متن
-
شکاسة
لغتنامه دهخدا
شکاسة. [ ش َ س َ ] (ع مص ) دشوارخوی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدخوی و دشوارخوی گردیدن . (ناظم الاطباء). بدخو شدن . (المصادر زوزنی ). صعب خو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به شکاست شود.
-
بدخویی
لغتنامه دهخدا
بدخویی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدخوئی . بدخلقی . بدخیمی . زشت خویی . تندخویی . مقابل خوش خویی ، نیک خویی . (فرهنگ فارسی معین ). رذالت و سؤخلق . (ناظم الاطباء). جَحرَمَة. دَغَر. دَغمَرَة. شِنغیرَة. شِیاص . عَرارَة. عُرام . عَربَدَة. عَسَر. عَکض . عَید...