کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکارگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکارگر
/šekargar/
معنی
شکارگیر؛ شکارچی؛ صیاد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دامگستر، دامیار، شکارچی، صیاد
دیکشنری
predator, rapacious
-
جستوجوی دقیق
-
شکارگر
واژگان مترادف و متضاد
دامگستر، دامیار، شکارچی، صیاد
-
شکارگر
لغتنامه دهخدا
شکارگر. [ ش ِ گ َ ] (ص مرکب ) شکارچی . نخجیرگر. صیاد. (یادداشت مؤلف ). شکارگیر. صیاد. (ناظم الاطباء) : عقل سگ جان هوا گرفت چو بازکاین سگ و باز چون شکارگراست . خاقانی .و رجوع به شکارچی و مترادفات دیگر شود.
-
شکارگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] šekargar شکارگیر؛ شکارچی؛ صیاد.
-
واژههای مشابه
-
hunter-gatherer
شکارگر ـ گردآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] روش زندگی متعلق به دوران پیش از پیدایش کشاورزی که در آن جوامع انسانی برای امرار معاش به شکار جانوران وحشی و گردآوری گیاهان خودرو میپرداختند
-
جستوجو در متن
-
شکارچی
واژگان مترادف و متضاد
دامگستر، دامیار، شکارگر، صیاد
-
شکارچی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فا - تر. ] (ص نسب .) صیاد، شکارگر.
-
دامیار
واژگان مترادف و متضاد
دامگستر، دامی، شکارچی، شکارگر، صیاد ≠ صید
-
شکارچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] šekārči کسی که پیشهاش شکار کردن جانوران است؛ شکارگر؛ شکارگیر؛ صیاد.
-
living archaeology
باستانشناسی هستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مطالعۀ الگوهای موجود در جوامع شکارگرـ گردآور امروزی که همچنان سنن نیاکان خود را حفظ کردهاند
-
open site
محوطۀ باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر محوطۀ مربوط به جوامع شکارگر - گردآور که خارج از غار و پناهگاههای صخرهای و در فضای آزاد بهمنظور ابزارسازی یا سلاخی یا استقرار موقت مورد استفاده قرار گرفته است
-
Proto-Neolithic
آغاز نوسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورۀ گذار میان فرهنگهای شکارگرـ گردآورِ فراپارینهسنگی و فرهنگهای کشاورزی ـ دامپروری دورۀ نوسنگیِ بیسفال
-
Falconidae
شاهینیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ شاهینسانان با جثۀ کوچک تا متوسط و پاهای قوی و منقار انحنادار که شکارگر و روزفعال است
-
شکارگیر
لغتنامه دهخدا
شکارگیر. [ ش ِ ] (نف مرکب ) صیاد. (زمخشری ) (ناظم الاطباء). شکارگر. (ناظم الاطباء). شکارچی . نخجیرگر. و رجوع به مترادفات شود.