کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکارگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکارگاه
/šekārgāh/
معنی
سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد؛ جای شکار کردن؛ نخجیرگاه؛ شکارستان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
صیدگاه، نخجیرگاه
دیکشنری
park
-
جستوجوی دقیق
-
شکارگاه
واژگان مترادف و متضاد
صیدگاه، نخجیرگاه
-
شکارگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) محل شکار، جای صید کردن ، نخجیرگاه .
-
شکارگاه
لغتنامه دهخدا
شکارگاه . [ ش ِ ] (اِ مرکب )محل شکار. جای صید کردن . آنجا که صید فراوان باشد. نخجیرگاه . (فرهنگ فارسی معین ). صیدگاه . نخجیرگه . (یادداشت مؤلف ). نخجیرگاه و ناحیه ای که در آن صید میکنند و محل صید. (ناظم الاطباء). شکارستان : با غلامان و آلت شکره کرد ...
-
شکارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šekārgāh سرزمینی که در آن شکار فراوان باشد؛ جای شکار کردن؛ نخجیرگاه؛ شکارستان.
-
شکارگاه
دیکشنری فارسی به عربی
مربي
-
واژههای مشابه
-
قرق شکارگاه
دیکشنری فارسی به عربی
مربي
-
شکارگاه محصور
دیکشنری فارسی به عربی
متنزه
-
جستوجو در متن
-
متصید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] motasayyad شکارگاه.
-
شکارستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šekārestān = شکارگاه
-
نخجیرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نخجیرگه› [قدیمی] naxjirgāh شکارگاه.
-
صیدگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹صیدگه› [قدیمی] seydgāh = شکارگاه
-
hunting ground
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکارگاه
-
صیدگاه
واژگان مترادف و متضاد
شکارگاه، نخجیرگاه