کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شپیلنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شپیلنده
/šapilande/
معنی
فشاردهنده؛ فشرنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شپیلنده
فرهنگ فارسی معین
(شَ لَ دَ یا دِ) (ص فا.) فشرنده .
-
شپیلنده
لغتنامه دهخدا
شپیلنده . [ ش َ / ش ِ ل َ دَ / دِ ] (نف ) فشارنده . (برهان ). فشرنده . افشارنده . (فرهنگ فارسی معین ). || صفیرزننده . (برهان ). سوت زننده . (فرهنگ فارسی معین ).شخولنده . || دیوانگی کننده . (از برهان ).
-
شپیلنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šapilande فشاردهنده؛ فشرنده.