کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شپل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شپل
/šepl/
معنی
۱. صدایی که با گذاشتن دو سرانگشت میان لبها از دهان برمیآورند؛ سوت؛ سافوت.
۲. پایه، مرتبه و منزلت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شپل
لغتنامه دهخدا
شپل . [ ش ِ ] (اِ صوت ) آواز شافوت را گویند و آن صدایی باشد که کبوتربازان در وقت کبوتر پرانیدن از دهان خارج کنند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء).
-
شپل
لغتنامه دهخدا
شپل . [ ش ِ ] (اِ) شپلت . شپیل . شفل . پایه و مرتبه . (برهان ) (انجمن آرا). پایه و مرتبه و منزلت و جاه . (از ناظم الاطباء). || پاچه ٔ شتر را گویند از آنجا که به زمین نزدیک است . (از برهان ) (از ناظم الاطباء). سپل . سول . سفل . || صدا و آوازبلند کردن ...
-
شپل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شپلت، شپلک، شپیل، سپیل، هشپلک› [قدیمی] šepl ۱. صدایی که با گذاشتن دو سرانگشت میان لبها از دهان برمیآورند؛ سوت؛ سافوت.۲. پایه، مرتبه و منزلت.
-
جستوجو در متن
-
شپلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šeplat = شپل
-
شپیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šepil = شپل
-
سپیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sapil = شپل
-
ناخن فیل
واژهنامه آزاد
منسم (عربی)؛ شپل.
-
سپیل
لغتنامه دهخدا
سپیل . [ س َ ] (اِ) اسم صوت . طبری «شپل ، شوپول » (سوت )، مازندرانی کنونی «شپل » . (حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). آواز و نوای مرغان را گویند و بعربی صفیر خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).
-
شپلک
لغتنامه دهخدا
شپلک . [ ش ِ ل َ ] (اِ مصغر) مصغرشپل . (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). رجوع به شپل شود.
-
شپیل
لغتنامه دهخدا
شپیل . [ش َ ] (اِ) پاچه ٔ شتر را گویند و به عربی رجل الجمل خوانند. (برهان ). || نام گیاهی که شپل و شترپا نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع شود به شترپا.
-
شپلت
لغتنامه دهخدا
شپلت . [ ش َ / ش ِ ل َ ] (اِ) شپل . پایه و مرتبه باشد. (برهان ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). جاه و منزلت . رتبه . (ناظم الاطباء) : چون سرای شپلت تو دولت شه پست کردشاه را دولت چنان باید ترا شپلت چنین . سنایی .شپلت خود پست کردی دولت مستیت رامستی و پستی ب...