کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِود شِبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شود
لغتنامه دهخدا
شود. (اِ)مورچه ٔ کوچک . (برهان ) (ناظم الاطباء). || پارچه ٔ داغ بسته شده ٔ بواسطه ٔ آتش . (ناظم الاطباء).
-
شود
لغتنامه دهخدا
شود. [ ش ِ وِ ] (اِ) شبت . رستنیی باشد معروف که در ماست کنند و در کوکو و طعام نیز.(برهان ). شوت . شویت . شوذ. شبث . سبت . سبط. قال الازهری : و اما الشبث لهذه البقلة المعروفة فهی معربة. قال و سمعت اهل البحرین یقولون : سبت بالسین غیرمعجمة و بالتاء و اص...
-
شود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) ševed = شوید
-
اعلام شود
فرهنگ واژههای سره
به آگاهی رسد
-
ایجاد شود
فرهنگ واژههای سره
پدید آید
-
سبک شود
واژهنامه آزاد
بی ارزش شود.
-
اطاعت می شود
فرهنگ واژههای سره
به روی چشم
-
ناشی می شود
فرهنگ واژههای سره
بر می آید
-
کسیکه قربانی دیگران شود
دیکشنری فارسی به عربی
کبش الفداء
-
راهی می شود
واژهنامه آزاد
می خواهد که برود
-
هرچیزی که مانع عبور نور شود
دیکشنری فارسی به عربی
ستارة
-
پرتاب کننده (بسایر معانی ثاست مراجعه شود)
دیکشنری فارسی به عربی
مذرة
-
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
دیکشنری فارسی به عربی
نفس الاسم
-
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
دیکشنری فارسی به عربی
دخيل
-
درم (مقیاس وزن رجوع شود به دراثهما)
دیکشنری فارسی به عربی
درهم