کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شِنگ
لهجه و گویش تهرانی
علفی خوردنی که شیره سقز دارد /خیار چنبر
-
واژههای مشابه
-
شنگ
لغتنامه دهخدا
شنگ . [ ش ِ ] (اِ) غله ای است از باقلی کوچکتر. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). نوعی از غله باشد و آن از باقلی کوچکتر و از عدس بزرگتر است و دانه های آن در غلاف طولانی دراز متکون شود و آن غلاف را با دانه شنگ خوانند. (برهان ). || قسمی از خیار که در ...
-
شنگ
لغتنامه دهخدا
شنگ . [ ش ُ / ش ِ ] (اِ) نوک و سر چیزی یا جایی . ظاهراً صورتی از شنج یا چِنگ است : بدان مرغک مانم که همی دوش بر آن شنگک گلبن همی غنود. رودکی .
-
شنگ
لغتنامه دهخدا
شنگ .[ ش َ ] (ص ) شاهد شوخ و ظریف و شیرین حرکات و خوب و نیک و زیبا. (برهان ). شوخ و بی حیا. (رشیدی ) (انجمن آرا). شاهدی را گویند که مطبوع حرکات بود و شوخ چشم . (اوبهی ). شوخ و ظریف . (غیاث اللغات ). بمجاز به معشوق اطلاق کنند. (غیاث ) (فرهنگ نظام ). و...
-
شنگ
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .) 1 - شوخ و شیرین رفتار. 2 - زیبا، ظریف . 3 - عیار. 4 - دزد. 5 - ابله ،بی - فرهنگ .
-
شنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šang ۱. [عامیانه] شنگل؛ شنگول.۲. [قدیمی] شوخ؛ ظریف.۳. [قدیمی] زیبا؛ خوشگل.۴. (اسم) [قدیمی] عیار.
-
شنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šeng گیاهی بیابانی و خودرو با برگهای باریک خوراکی؛ اسپلنج؛ اسفلنج؛ سنسفیل؛ مارنه؛ مکرنه؛ دم اسب؛ ریشبز.
-
شِنْگ
لهجه و گویش گنابادی
sheng در گویش گنابادی یک حشره است که سر و صدایی شل شل مانند از خود تولید میکند و در گذشته ها این حشره را میخوردند.
-
شَنگ
لهجه و گویش تهرانی
با نشاط و سرحال
-
شنگ
واژهنامه آزاد
گیاه شِنگ «با کسرۀ حرف ش»:محل رویش آن به طور خودرو بیشتر در کشتزارهای گندم و جو است و در طب سنتی قدیم و جدید به عنوان داروی کاهش میزان قند خون از آن استفاده می شود.
-
شنگ
واژهنامه آزاد
شِنْگ:(sheng) در گویش گنابادی یک حشره است که سر و صدایی شل شل مانند از خود تولید میکند و در گذشته ها این حشره را میخوردند.
-
شنگ مشنگ
لغتنامه دهخدا
شنگ مشنگ . [ ش َ م َ ش َ ] (اِ مرکب ) شنگ و مشنگ . نام دو دزد مشهور. || هر دزد و قطاع الطریق . (ناظم الاطباء).
-
شنگ چزه
لغتنامه دهخدا
شنگ چزه . [ ش ِ چ ِزْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) گیاهی کائوچوک دار و آن بوته ای است بی برگ با شاخه های کبود مخملی درهم رفته و در کلاکهای شمالی و مرکز فلات مرتفع ایران یافت میشود و نیز در اراضی بسیار گرم و خشک دیده میشود مانند کلاکهای اطراف کرج تا طهران و د...
-
شنگ زن
لغتنامه دهخدا
شنگ زن . [ ش َ زَ] (اِ) شنگرف (یکی مصحف دیگری است ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کرمی است که کشت و زراعت را خورد و ضایع کند. (برهان ). در مؤید: کرمی که کشت خورد، اما اشعار به حرکتش نکرده است . (رشیدی ). برهان این کرم را شنگرف خوانده و آن خطا است . (از ...