کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِش و پنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شِش و پنج
فرهنگ گنجواژه
قمار،شش وبش. شش و پنج بازی= قمار.
-
واژههای مشابه
-
شش
واژگان مترادف و متضاد
جگرسفید، ریه
-
شش
دیکشنری فارسی به عربی
ريت , ستة
-
شش
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šiš طاری: šaš طامه ای: šaš طرقی: šaš کشه ای: šaš نطنزی: šaš
-
شَش
لهجه و گویش بختیاری
šaš شِش (عدد).
-
شش
واژهنامه آزاد
شُشْ، در بندرعباس، به معنی شپش
-
آب شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābšoš عضو اصلی تنفس ماهیان که بهوسیلۀ آن اکسیژن موجود در آب را جذب میکنند؛ برانشی.
-
ششتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← گروه ششتایی
-
sextet 1
ششسرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قطعۀ موسیقی که برای شش خواننده یا شش نوازنده تصنیف شده باشد متـ . ششنوازی
-
hexachord
ششگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعۀ شش نغمه
-
ششنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← ششسرایی
-
hexahedron
ششوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← مکعب
-
شش خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.) 1 - خیمه ، پرده . 2 - خیمة مدور.
-
شش دانگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) تمام چیزی .