کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شَر
لهجه و گویش بختیاری
ša:r شهر.
-
شُرَّ
لهجه و گویش تهرانی
صدای ریختن آب، شرشره= آبشار کوچک
-
شِرّ،()()
لهجه و گویش تهرانی
صدای پاره کردن کاغذ و پارچه
-
شر
واژهنامه آزاد
شِر یعنی مندرس ، کهنه ، پاره
-
شِر و شِر
فرهنگ گنجواژه
صدای آب.
-
شُر و شُر
فرهنگ گنجواژه
صدای ریزش آب.
-
شِر و شِر
لهجه و گویش تهرانی
صدای باران
-
hail of dead cats
بدرقۀ شر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] ابراز خشنودی عمومی و توأم با انتقاد در پی خروج یک سیاستمدار نامحبوب از صحنۀ سیاست
-
شر انگیختن
لغتنامه دهخدا
شر انگیختن . [ ش َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) فتنه برپا کردن . فساد برانگیختن .
-
شر خریدن
لغتنامه دهخدا
شر خریدن . [ ش َ خ َ دَ ] (مص مرکب ) مدعایی را پیش از اثبات در محکمه ای با دادن وجهی قبول کردن و سود و زیان آن را به خود اختصاص دادن .
-
شر خوردن
لغتنامه دهخدا
شر خوردن . [ ش ُ خوَرْ / خُرْدَ ] (مص مرکب ) خراشیدن و خاریدن . (ناظم الاطباء).
-
شر فروختن
لغتنامه دهخدا
شر فروختن . [ ش َ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) کاری پرزحمت یا فساد را به دیگری محول کردن . || کسی را وکیل ادعای مشکل بر کسی کردن . (فرهنگ نظام ).
-
بی شر
لغتنامه دهخدا
بی شر. [ ش َرر / ش َ ] (ص مرکب ) (از: بی + شر) بدون شر. دور از شر : سِیُمْشان بد او مه که هرگز نجویدمگر خیر بی شرّ یا نفعبی ضر. ناصرخسرو.- بی شر و شور ؛ (از اتباع )، آرام . رجوع به شر شود.
-
خنگ شر
لغتنامه دهخدا
خنگ شر. [ خ ُ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، با 137 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و میوه های باغی است . شغل اهالی زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شِرّ آویدن
لهجه و گویش بختیاری
šer âvidan دستپاچه شدن، دست و پا گم کردن.