کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِرّه شِرّه شر و واشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شره
واژگان مترادف و متضاد
آز، آزمندی، حرص، طمع ≠ قناعت
-
شره
فرهنگ فارسی معین
(شَ رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) حریص شدن . 2 - (اِ.) حرص ، آز.
-
شره
فرهنگ فارسی معین
(شَ رِ) [ ع . ] (ص .) حریص ، میل فراوان ، طمع .
-
شره
لغتنامه دهخدا
شره . [ ش َ رَه ْ ] (اِ) نام گیاهی که به هندی تلسی گویند. (از ناظم الاطباء).
-
شرة
لغتنامه دهخدا
شرة. [ ش َرْ رَ ] (ع ص ) زن بدتر. (منتهی الارب ).
-
شره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šarah ۱. حریص؛ آزمند.۲. (اسم) طمع؛ حرص.
-
شِره
لهجه و گویش تهرانی
پارچه کهنه،تیکه پارچه
-
شره شره
لغتنامه دهخدا
شره شره . [ ش ِرْ رَ ش ِرْ رَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، پاره پاره (جامه ). (یادداشت مؤلف ). شرمبه شرمبه . شرنبه شرنبه . لقمه لقمه . تکه تکه . رجوع به شرمبه شود.
-
شره مند
لغتنامه دهخدا
شره مند. [ ش َ رَه ْ م َ ] (ص مرکب ) آزمند. حریص . شره ناک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
شُرَّه اوو
لهجه و گویش بختیاری
šorra-ow صداى ریزش آب از بلندى، صداىآبشار.
-
آب شُره
لهجه و گویش تهرانی
ریختن آب
-
شُره،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
اشک(رنگ)
-
شره کش
واژهنامه آزاد
(شُرّه کش) خیلی زود، سریع
-
واژههای همآوا
-
شِرّه شِرّه،شر و واشر
لهجه و گویش تهرانی
پاره پاره