کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شُرْبَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شرب الیهود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [مجاز] šorbolyahud شراب خوردن پنهان.
-
شُربالیهود
لهجه و گویش تهرانی
درهم، بهم ریخته
-
امتناع عن شرب الکحول
دیکشنری عربی به فارسی
پيروي از اصل منع استعمال مسکرات
-
شخص ممتنع عن شرب الکحول
دیکشنری عربی به فارسی
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلي
-
واژههای همآوا
-
شرب
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (مص م .) آشامیدن .
-
شرب
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) پارچه ای از کتان بسیار نازک و گرانبها که در قدیم از آن پیراهن و دستار می کردند و کشور مصر به ساختن آن مشهور بود.
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش َ ] (اِ) کتانی است بسیار لطیف مصریان را و زردوزش به میان بندند. (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 201). کتان نازک تنک وباریک که بر سر بندند و پیراهن کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). جامه ای از کتان رقیق که بیشتر در مصر بافند. (یادداشت مؤلف ). جنسی ب...
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش َ ] (ع اِ) نوعی از گیاه . (منتهی الارب ).
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش َ / ش َ رِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مکه ٔ معظمه . (منتهی الارب ). واقعه ٔ فجار عظمی در این محل بوده است . (از معجم البلدان ).
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ع مص ، اِمص ) مشرب . تشراب . نوشیدن آب را یا شَرب مصدر است و بالضم و الکسر اسم مصدر. (منتهی الارب ). آب را با جرعه نوشیدن یا آنکه شَرب مصدر است و به «ضم »و به «کسر» دو اسم مصدرند و در آن دو در رساندن نوشیدنی به درون وساطت ل...
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش َ رَ / ش ] (ع مص ) دانستن و دریافتن .(از منتهی الارب ). فهمیدن کلام . (از اقرب الموارد).
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش ِ ] (اِخ )نام محلی است در شعر ابن مقبل . (از معجم البلدان ).
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش ِ ] (ع اِ) آب . (منتهی الارب ). || بهره ای از آب و فی المثل اخیرها اقلها شرباً واصله فی سقی الابل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بهره ای آب . (از ترجمان جرجانی ). بهره ای از آب اراضی و جز آن . (از تعریفات ). در لغت عبارت است از آب م...
-
شرب
لغتنامه دهخدا
شرب . [ ش ُ ] (ع اِمص ) خوردگی و نوشیدگی اسم است مصدر را، و قراء نافع وعاصم و حمزة فشاربون شرب (به ضم شین ) الهیم و الباقون بفتحها و هو اختیار ابی عبید. (منتهی الارب ). گفته اند شرب مصدر است و شَرب یا شِرب اسم مصدر و قُرِی َٔ فشاربون شرب الهیم بالوجو...
-
شرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)[قدیمی] šarb نوعی پارچۀ کتانی نازک و لطیف که از آن دستار یا پیراهن میدوختند: ◻︎ دامنکشان همی شد در شرب زرکشیده / صد ماهرو ز رشکش جَیب قصب دریده (حافظ: ۸۴۶).