کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَلال و بخیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شَلال و بخیه
فرهنگ گنجواژه
کوک.
-
واژههای مشابه
-
شلال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه پراکنده ، قوم متفرق . 2 - گروهی که شتران را برانند.
-
شلال
لغتنامه دهخدا
شلال . [ ش ِ ] (ع مص ) شَل ّ. (ناظم الاطباء). رجوع به شل شود.
-
شلال
دیکشنری عربی به فارسی
ابشيب , ابشار کوچک , بشکل ابشار ريختن , ابشار
-
شلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šelāl بخیۀ درشت؛ بخیهای که بر روی پارچه میزنند.〈 شلال کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. دوختن پارچه با دست.۲. بخیۀ درشت زدن.
-
شلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šelāl ۱. گروه پراکنده؛ قوم پراکنده.۲. گروهی که شتران را برانند.
-
شُلال
لهجه و گویش بختیاری
šolâl 1. بلند؛ 2. بلندقد، کشیده؛ 3. نوعى دوخت با دست در خیاطى.
-
شُلال زدن
لهجه و گویش بختیاری
šolâl zadan کوک زدن درشت در خیاطى.
-
گِنِّ شُلال
لهجه و گویش بختیاری
genn-e šolâl کوکِ درشت.
-
شلال کردن
لهجه و گویش تهرانی
باز کردن نخ گوریده
-
جستوجو در متن
-
بخیه
لغتنامه دهخدا
بخیه . [ ب َخ ْ ی َ / ی ِ ] (اِ) آجیده و شکاف جامه ای که دوخته باشد. دوخت تنگ و مضبوط. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). دوخت با آجیده های دراز وطولانی . شلال . (ناظم الاطباء). کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند. (فرهنگ فارسی معین ). دوختن...
-
جهک
لغتنامه دهخدا
جهک . [ ] (اِ) این کلمه در فیه مافیه چ سنگی تهران محمدهاشم خونساری آمده : همچنانکه کودکی را بدکان درزی نشاندند او را مطیع استاد باید بودن اگر تگل دهد که بدوزد و اگر شلال شلال وگر بخیه بخیه و اگر جهک جهک . و در نسخه ٔ چ فروزانفر ص 54 «اگر بخیه بخیه و ...
-
بخیه زدن
لغتنامه دهخدا
بخیه زدن . [ ب َخ ْ ی َ / ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) آجیده کردن .(ناظم الاطباء). کوک زدن پارچه . دوختن بخیه . (یادداشت مؤلف ). دوختن شکاف جامه . (فرهنگ فارسی معین ): بشک ؛ بخیه ٔ فراخ زدن . (تاج المصادر بیهقی ) : خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زدهیچ قبایی ...