کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شيري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شيري
معنی
شراب شيرين يا تلخ اسپانيولي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شيري
دیکشنری عربی به فارسی
شراب شيرين يا تلخ اسپانيولي
-
واژههای مشابه
-
شیری
لغتنامه دهخدا
شیری . (اِخ ) از طوایف فارس و قبیله ای از اعراب بر عمانند همه ده نشین در حمیران و مضافات آن از ناحیه ٔ شیب کوه لارستان منزل دارند. از زراعت دیمی و نخلستان معیشت کنند. زبان آنها عربیست . (یادداشت مؤلف ). تیره ای از شعبه ٔ جباره ٔ ایل عرب (از ایلات خم...
-
شیری
لغتنامه دهخدا
شیری . (حامص ) چگونگی شیر. (یادداشت مؤلف ). || (ص نسبی ) مانند شیر (به معنی لبن ). (از ناظم الاطباء). || به رنگ شیر. سپید کمی مایل به زردی . سپید. (یادداشت مؤلف ).- شیری رنگ ؛ سپیدرنگ . (ناظم الاطباء). || شیرفروش . آنکه شیر فروختن پیشه دارد. لبان ....
-
شیری
لغتنامه دهخدا
شیری . (حامص ) چگونگی شیر (اسد). شیر بودن . (یادداشت مؤلف ) : توبه کند شیر ز شیری ؟ هگرزگرچه شتر کاهل و بی حَمْیَت است . ناصرخسرو.صورت شیری دل شیریت نیست گرچه دلت هست دلیریت نیست . نظامی .وت پیروزی شیری نماند... سعدی . || تهور و رشادت . (ناظم الاطبا...
-
شیری
دیکشنری فارسی به عربی
حليبي
-
milk beverage, milk drink
نوشابۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی نوشیدنی که مادۀ اصلی آن شیر است
-
milk stage
مرحلۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] یکی از مراحل رسیدن دانۀ غلات که در آن محتویات دانه حالت شیری دارد
-
milky ice
یخ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی یخِ حاصل از یخزنی هواگرد در حالت بینابینی یخ شفاف و یخ مات که در دمای 4- تا 15- درجۀ سلسیوس تشکیل میشود
-
milk product
فراوردۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← فراوردۀ لبنی
-
milk crumb
زبرۀ شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای از مخلوط دانۀ کاکائو و شیر و شکر
-
deciduous dentition
دندانگان شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← دندانهای شیری
-
milk chocolate
شکلات شیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی فراوردۀ غذایی که با آمیختن شیرخشک با شکر و شکلات و کرۀ کاکائو تهیه میشود
-
شیری کردن
لغتنامه دهخدا
شیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شیر بودن . دعوی شیری کردن . خود را شیر بیشه قلمداد کردن : مرا دعوی چه باید کرد شیری که آهویی کند بر من دلیری . نظامی .|| دلیری کردن . شجاعت و دلاوری نمودن . (یادداشت مؤلف ) : بکن شیری آنجا که شیری سزد. فردوسی (ازامث...
-
باب شیری
لغتنامه دهخدا
باب شیری . (ص نسبی ) منسوب است به بابشیر. (انساب سمعانی ). || (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن علی بابشیری از دانشمندان متوفی بسال 306 هَ . ق . (معجم البلدان ).