کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شو پریو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شو پریو
لهجه و گویش تهرانی
شاه پریان
-
واژههای مشابه
-
شُو
لهجه و گویش گنابادی
show در گویش گنابادی یعنی شب
-
کور شو دور شو
لغتنامه دهخدا
کور شو دور شو. [ ش َ / شُو ش َ / شُو ] (دو جمله ٔ امری ) شاطران که پیشاپیش حرم پادشاه پیاده می رفتند، این عبارت را می گفتند؛ یعنی حرم پادشاه می گذرد چشمها بر هم نهید و ازجاده به کنار شوید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
دور شو،()کور شو
لهجه و گویش تهرانی
شاطران شاه به مردم میگفته اند
-
کور شو دور شو
لهجه و گویش تهرانی
شاطران شاه یا حرم در خیابان می گفته اند
-
گرمه شو
لغتنامه دهخدا
گرمه شو. [ گ َ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) نام گونه ٔ دوم از زیندار (هفت کول ) است که در ارسباران بدین نام خوانده میشود. رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 269 و رجوع به زیندار شود.
-
floor scrubber
کفشو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستگاه یا وسیلهای که از آن برای تمیز کردن کف مکانهای عمومی استفاده میشود متـ . کفشوی خودکار automatic floor scrubber
-
غلیان شو
لغتنامه دهخدا
غلیان شو. [ غ َل ْ / غ ِل ْ ] (اِ مرکب ) آلتی که بدان کوزه ٔ غلیان را شویند.
-
برون شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونشو› [قدیمی] borunšo[w] راه بیرون شدن؛ محل خروج.
-
رخت شو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) (رَ) (ص فا.) آن که لباس ها را شوید.
-
جامه شو
لغتنامه دهخدا
جامه شو. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) جامه شوینده . رخت شوی . لباس شوی . جامه شوی . قصار. گازر.
-
درون شو
لغتنامه دهخدا
درون شو. [ دَ ش َ / شُو ] (اِ مرکب ) مدخل . (یادداشت مرحوم دهخدا). || جانب انسی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شیوه شو
لغتنامه دهخدا
شیوه شو. [ شی وَ ](اِخ ) دهی است از بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 127 تن . آب آن از رودخانه ٔ سردشت . صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
لباس شو
لغتنامه دهخدا
لباس شو. [ ل ِ ] (نف مرکب ) رختشو. آن که جامه شوید.