کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
lotions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوسیون، شویه، شستشو
-
lotion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوسیون، شویه، شستشو
-
شوایا
لغتنامه دهخدا
شوایا. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَویّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ شَوایة و شِوایة و شُوایة. (ناظم الاطباء). رجوع به شویة شود.
-
شویی
لغتنامه دهخدا
شویی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شویة که انتساب اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
-
مستحضر
دیکشنری عربی به فارسی
شويه , شستشو , محلول طبي مخصوص شستشويا ضد عفوني کردن صورت وغيره , لوسيون
-
dental hygiene, mouth hygiene, oral hygiene
بهداشت دهان و دندان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مراقبتهای فردی از ساختارهای دهانی بهکمک مسواک زدن و نخ کشیدن و دهانشویه کردن و ماساژ لثه و سایر روشهایی که دندانپزشک یا بهداشتکار برای حفظ سلامت دهان و دندان توصیه میکند
-
دندان شوی
لغتنامه دهخدا
دندان شوی . [ دَ ] (اِ مرکب ) دندان شو. سواک . مسواک . دندان زدای . دندان سای . دندان شویه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود.
-
ابوایاس
لغتنامه دهخدا
ابوایاس . [ اَ بو ] (ع اِ مرکب ) غسول ، یعنی آنچه بدان دست شویند از خطمی و غیر آن . (منتهی الارب ). دست شویه . || خلال . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ).
-
غمرة
لغتنامه دهخدا
غمرة. [ غ ُ رَ] (ع اِ) روی شویه . (مفاتیح خوارزمی ) (بحر الجواهر).نوعی از طلا که زنان بر روی مالند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از اطلیه که از ورس سازند و زنان بر روی مالند. (ناظم الاطباء). || زعفران . || (ص ) زن گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ...
-
دندان مال
لغتنامه دهخدا
دندان مال . [ دَ ] (اِمرکب ) مسواک . (منتهی الارب ). دندان شویه . دندان آپریز.دندان سای . مسواک . (یادداشت مؤلف ): سواک ؛ چوب دندان مال . (منتهی الارب ). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود. || سنون و داروی دندان . (ناظم الاطباء).
-
شوی
لغتنامه دهخدا
شوی . [ ش َ وی ی ] (ع ص ) بریانی و یقال فی الاتباع : عَوی ّ شَوی ّ و کذا عَیی ّ شَیی ّ، مأخوذ من الشواء و هو الرذال . (منتهی الارب ). شَویّة. گوشت بریانی شده . (از اقرب الموارد). بریان : اگر ز هیبت تو آتشی برافروزندبر آسمان بر استارگان شوند شوی . من...
-
غسول
لغتنامه دهخدا
غسول . [ غ َ ] (ع اِ) آب غسل . (منتهی الارب ). آن آب که بدان خود را بشویند. (اقرب الموارد) : خود غرض زین آب جان اولیاست کو غسول تیرگیهای شماست . مولوی (مثنوی ).|| خطمی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). || هرچه بدان دست و جز...
-
پاغنده
لغتنامه دهخدا
پاغنده . [ غ ُ / غ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پنبه ٔ برپیچیده بودکه زنان ریسند. (فرهنگ اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). کلوچ پنبه . آن پنبه که حلاج گرد کرده باشد. پنبه ٔ گلوله کرده بود. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). آن پنبه ٔ پیچیده بود که حلاج گرد کرده بود عمداً....
-
سپیده
لغتنامه دهخدا
سپیده . [ س َ / س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: سپید + َه ، پسوند صفت ساز) در پهلوی «سپتک » . گلی است . «خسرو کواتان بند 87» (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گیاهی است شبیه نی بوریا. (یادداشت مؤلف ). || پهنای روشنی صبح صادق . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) ...
-
تدلیس
لغتنامه دهخدا
تدلیس . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان کردن عیب متاع بر خریدار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیدن عیب کالا بر خریدار. (آنندراج ). کتمان عیب کالا بر مشتری . (از اقرب الموارد) (المنجد). کتمان عیب کالا. || پنهان کردن . (متن اللغه ). || (اصطلاح فقه ) عیب متاع...