کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شویلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شویلا
لغتنامه دهخدا
شویلا.[ ش ُ وَ ] (ع اِ) شویل . شویلی . (فهرست مخزن الادویه ). به لغت سریانی گیاهی است که آن را بوی مادران گویندو به یونانی ارطمیسا خوانند. (برهان ) (آنندراج ). بوی مادران . بویمدران . بلنجاسف . حبق الراعی . گیاهی است دوائی . (از یادداشت مؤلف ). و رج...
-
جستوجو در متن
-
shevel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شویلا
-
شویلة
لغتنامه دهخدا
شویلة. [ ] (ع اِ) برنجاسف . شویلی . (مفردات داودضریر انطاکی ص 225). رجوع به شویلا و برنجاسف شود.
-
شویلی
لغتنامه دهخدا
شویلی . [ ش ُ وَ ] (ع اِ) شویل . شویلا. شویلة. برنجاسف . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
حبق الراعی
لغتنامه دهخدا
حبق الراعی .[ ح َ ب َ قُرْ را ] (ع اِ مرکب ) برنجاسب . برنجاسف . (ضریر انطاکی ) (منتهی الارب ). بویمادران . شویلا. بلنجاسف . بویمدران . بومادران .
-
شویل
لغتنامه دهخدا
شویل . [ ش ُ وَ ] (ع اِ) لغتی است در شویلاء که گیاهی است . (منتهی الارب ). گیاهی است دارویی . (از اقرب الموارد). گیاهی است دارویی . برنجاسف است . (اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن الادویه ). شویلا. شویلی . و رجوع به برنجاسف شود.
-
ارطاماسیا
لغتنامه دهخدا
ارطاماسیا. [ اَ ] (معرب ، اِ) امبروسیا . ارطاناسیا. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). بوی مادران . بویمدران . شویلا. برنجاسف . شواصرا. مسک الجن . ارطیمیا. ارطمیسا گویند وآن اطمیساست و بلنجاسف و برنجاسف گویند. (اختیارات بدیعی ). بیونانی برنجاسف است . (تحفه ٔ حک...
-
برتاشک
لغتنامه دهخدا
برتاشک . [ ب َ ش َ / ش ْ ] (اِ) برنجاسب . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). برنجاسپ و آن گیاهی است که گل زرد دارد و آنرا بوی مادران نیز گویند. گیاهی است که آنرا بوی مادران گویند و بعربی شویله خوانند. (برهان ) (آنندراج ). برتراسک . (انجمن آرا) (آنندراج ). ش...
-
برنجاسف
لغتنامه دهخدا
برنجاسف . [ ب ِ رِ س َ ] (معرب ، اِ) معرب برنجاسپ که گیاه بوی مادران باشد. (از برهان ). حبق الراعی . (از منتهی الارب ). قیصوم است و از اسفرمهاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی : قراباذین ). به عربی قیصوم و به فارسی برتراسک و بوی مادران که قسمی از افسنتین است ...