کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوکران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شوکران
/šo[w]karān/
معنی
۱. مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی به همین نام به دست میآید؛ دورس؛ بیخ تفت؛ تودریون.
۲. (زیستشناسی) گیاهی شبیه جعفری با شاخههای چتری و گلهای سفید که این مادۀ سمی از آن به دست میآید.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حمه، زهر، سم، هلاهل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوکران
واژگان مترادف و متضاد
حمه، زهر، سم، هلاهل
-
شوکران
لغتنامه دهخدا
شوکران . [ ش َ / شُو ک َ ] (اِ) گیاهی است دوایی که خوردن بیخ آن جنون آورد و بعضی گویند بیخی است کوهی و آن را دورس گویند و در تفت که از ولایت یزد است میشود و آن را دورس تفتی میگویند و شوکران تخم آن است و آن را به عربی طَحْماء خوانند. (برهان ). بیخ تفت...
-
شوکران
فرهنگ فارسی معین
(شُ کَ) (اِ.) گیاهی است که مسمومیت حاصل از عصارة گیاه مزبور عوارض شدیدی را در انسان تولید می کند.
-
شوکران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیکران، سیکران› šo[w]karān ۱. مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی به همین نام به دست میآید؛ دورس؛ بیخ تفت؛ تودریون.۲. (زیستشناسی) گیاهی شبیه جعفری با شاخههای چتری و گلهای سفید که این مادۀ سمی از آن به دست میآید.
-
شوکران
دیکشنری فارسی به عربی
سم
-
واژههای مشابه
-
عسل شوکران
لغتنامه دهخدا
عسل شوکران . [ ع َ س َ ل ِ ش َ / شُو ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ادویه است و محرورین را مضر است . (از فهرست مخزن الادویة).
-
شوکران کبیر
دیکشنری فارسی به عربی
سم
-
جستوجو در متن
-
hemlock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلیکوپتر، شوکران، شوکران کبیر
-
hemlocks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلیکوپترها، شوکران، شوکران کبیر
-
دورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] duras = شوکران
-
شبیبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šabibi = شوکران
-
شیکران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šaykarān = شوکران
-
تودریون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] tudar[i]yun = شوکران