کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شوکة
معنی
خار , پيکان , نوک , ريش , خاردارکردن , پيکاندارکردن , چنگال , محل انشعاب , جند شاخه شدن , تيغ , سرتيز , موجب ناراحتي , تيغ دار کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوکة
لغتنامه دهخدا
شوکة. [ ش َ ک َ ] (ع اِ) خار. یکی شوک . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).خار. تیغ. بور. تلو. تلی . شوک . لام . لَم . (یادداشت مؤلف ). شوکةالبیضاء و شوکةالمصریة و شوکةالمبارکة و شوکةالیهودیة داروهایی است که بدانها درمان کنند. (عن کتب النبات ) (از ...
-
شوکة
لغتنامه دهخدا
شوکة. [ ش َ ک َ ] (ع مص ) قوت و تیزی کردن . (منتهی الارب ). و رجوع به شوک شود.
-
شوکة
دیکشنری عربی به فارسی
خار , پيکان , نوک , ريش , خاردارکردن , پيکاندارکردن , چنگال , محل انشعاب , جند شاخه شدن , تيغ , سرتيز , موجب ناراحتي , تيغ دار کردن
-
واژههای مشابه
-
شوکه
لغتنامه دهخدا
شوکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) ناوچه ٔ آهنی باشد که زر و سیم گداخته را در آن ریزند تا شوشه شود. (برهان ) (جهانگیری ) (از ناظم الاطباء) : بجنبانم عَلَم چندان در آن دو گنبد سیمین که سیماب از سر حمدان فروریزد در آن شوکه .عسجدی .
-
شوکه
فرهنگ فارسی معین
(شُ کِّ) [ فر. ] (ص .) دچار شوک شده .
-
شوکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: choqué] šok[k]e ویژگی کسی که دچار شوک شده.〈 شوکه شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دچار شوک شدن.
-
شوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شَوکَة] (زیستشناسی) [قدیمی] šo[w]ke خار.
-
شوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šuke ناوچۀ آهنی که سیم و زر گداخته را در آن میریزند تا شمش شود.
-
شَّوْکَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
تيزي و برندگي ( اين کلمه استعاره از شوک به معناي خار است )
-
ذومائة شوکة
لغتنامه دهخدا
ذومائة شوکة. [ م ِ ءَ ت َ ش َ ک َ ] (ع اِ مرکب ) ذومائة راس . قرصعنة.
-
واژههای همآوا
-
شوکت
فرهنگ نامها
(تلفظ: šo(w)kat) (عربی) جاه و جلال ، عظمت ، بزرگی
-
شوکت
واژگان مترادف و متضاد
بزرگی، تشخص، جاه، جبروت، جلال، حشمت، شان، شکوه، شوکت، عظمت، فر، فره، کبریا
-
شوکت
فرهنگ واژههای سره
شکوه