کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوهری شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوهری شدن
لغتنامه دهخدا
شوهری شدن . [ ش َ / شُو هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت مایل به شوهر کردن شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شوی و ترکیبات آن شود.
-
واژههای مشابه
-
بی شوهری
لغتنامه دهخدا
بی شوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی شوهر. بی شویی . بی همسری . بی زوج بودن زوجه .
-
دو شوهری
دیکشنری فارسی به عربی
تعدد الزوجات
-
یک شوهری
دیکشنری فارسی به عربی
زواج احادي
-
بی شوهری
دیکشنری فارسی به عربی
عزوبة
-
زن و شوهری
لغتنامه دهخدا
زن و شوهری . [ زَ ن ُ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) مواصلت . آرامش جفت با جفت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ویرا [ عباسه را ] بتو دهم به زنی ، بگواهی دو کس از موالیان ما بر آن شرط که شما یکدیگر جز اندر مجلس می نبینید و میانتان زن و شوهری نباشد. (تاریخ...
-
زن و شوهری
فرهنگ گنجواژه
همسری.
-
جستوجو در متن
-
زناشوهری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] zanāšo[w]hari ۱. زنوشوهری؛ زناشویی.۲. زنوشوهر شدن: ◻︎ این دو نوا کز پی رامشگریست / خطبهای از بهر زناشوهریست (نظامی۱: ۴۲).
-
دامادی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dāmādi ۱. داماد شدن؛ زن گرفتن.۲. داماد کسی بودن؛ شوهری دختر یا خواهر کسی.۳. (صفت نسبی، منسوب به داماد) مربوط و مخصوص داماد: کت و شلوار دامادی.
-
جفت شدن
لغتنامه دهخدا
جفت شدن . [ ج ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جماع کردن حیوان نر و ماده . (نظام ). جماع . (غیاث ). مباشرت کردن . (آنندراج ). فراهم آمدن زن و مرد یا نر و ماده ٔ هر حیوان به منظور تمتع جنسی . همخوابگی . آرمیدن حیوان نرینه با مادینه . || زن و شوهر شدن . برگزیدن ز...
-
جفتی
لغتنامه دهخدا
جفتی . [ ج ُ ] (حامص ) برابری . مساوات . یکسانی . تساوی . || مشابهت . (اشتنگاس ). مانندگی . همگونی . همگونگی . || اتصال . (اشتنگاس ). پیوستگی . || همسری . شوهری . زنی . زوجیت . جفت بودن : اگر نیستی جفتی اندر جهان بماندی توانائی اندر نهان . فردوسی .من...
-
طلاق
لغتنامه دهخدا
طلاق . [ طَ ] (ع مص ) رها شدن زن از قید نکاح . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). رها شدن زن از عقد نکاح . (المصادر زوزنی ). رها کردن . (دهار). فسخ کردن عقد نکاح . سراح . (منتهی الارب ). بیزاری : هر زنی که در عقد من است یا بعد از این در عقد من خواهد آمد...
-
دست پیمان
لغتنامه دهخدا
دست پیمان . [ دَ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) اسبابی را گویند که داماد به خانه ٔ عروس میفرستد. (برهان ). آنچه از نقد و جنس و زیور قبل از مزاوجت به عروس دهند و مهر معجل و کابین و اسباب دامادی . (غیاث ). آنچه از نقد و جنس و زیور قبل از مزاوجت به عروس دهند و ...