کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوغاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوغاه
لغتنامه دهخدا
شوغاه . [ ش َ / شُو ] (اِ مرکب ) بمعنی شوغا است که جای خوابیدن چارپایان باشد در شب و اصل این لغت شبگاه بود و چون در کلام فارسی بای ابجد به واو و گاف فارسی به غین تبدیل می یابند شبگاه شوغاه شده . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). حظیره که اشتر را سازند. ...
-
جستوجو در متن
-
شوغاره
لغتنامه دهخدا
شوغاره . [ ش َ / شُو رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بمعنی شوغار است که جای خوابیدن گوسپندان باشد در شب . (برهان ). و رجوع به شوغا و شوغار و شوغاه شود.
-
شوگاه
لغتنامه دهخدا
شوگاه . [ ش َ / شُو ] (اِ مرکب ) شب گاه . محوطه ای باشد بجهت شب خوابیدن چهارپایان . (برهان ). شوغا. شوغار. شوغاره . شوغاه . آغل : حَظیرة؛ شوگاه اشتر. (مهذب الاسماء). الاستیصاد؛ شوگاه ساختن گوسفند را. (مصادر زوزنی ، از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
زرب
لغتنامه دهخدا
زرب . [ زَ ] (ع مص ) شوغاه (شبگاه ) ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). آغل ساختن برای گوسفندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روان گردیدن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || داخل کردن چارپا...
-
شبغا
لغتنامه دهخدا
شبغا. [ ش َ ] (اِ مرکب ) محوطه و جایی که شبها اسب و گاو و خر و گوسفند در آن به سر برند. (از برهان ). شوغا. شوغازه . شوغار. شوغاه . شوگا. شوگاه . شبغار. شبغاره . شبغاز. شبغازه . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به هر یک از مترادفات کلمه شود.
-
استیصاد
لغتنامه دهخدا
استیصاد. [ اِ ] (ع مص ) حظیره ساختن در کوه . || شوغاه ساختن گوسفند را. (تاج المصادر بیهقی ). شوگاه ساختن گوسفند. (زوزنی ). شبگاه ساختن برای گوسپندان . || آستانه ساختن . (زوزنی ). فناء و عَتَبة و وصید و وصیده و سدّه و درگاه و جناب ساختن .
-
اکتناف
لغتنامه دهخدا
اکتناف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حظیره ٔ شتران ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرد چیزی درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). احاطه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پناه گرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). |...
-
حظیرة
لغتنامه دهخدا
حظیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) کنیف . خباک . (اسدی ). اصیدة. وصیدة. شوغا. (صحاح الفرس ). شوغاه شتر را. جایگاه گوسفند. جای شتر. شترخان . شوگاه اشتر. (مهذب الاسماء). خوابگاه شتر و گوسفند از نی و شاخ درخت . محوطه ای از خار و چوب و نی که برای حیوان سازند تا از...
-
غوغا
لغتنامه دهخدا
غوغا. [ غ َ / غُو ] (اِ) شور و مشغله . (فرهنگ رشیدی ). شور و مشغله و فریاد و فغان که در وقت حادثه و بلایا از ازدحام و خروج خلق برآید حتی فریاد سگان به یکبار، و پیداست که غو بمعنی فریاد و نعره است ، و «غا» مبدل «گا» بمعنی جایی که غو و فریاد بسیار، و م...