کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شوشه
/šuše/
معنی
۱. طلا یا نقره که آن را گداخته و در ناوچه ریخته باشند؛ شفشه؛ شمش.
۲. هرچیز شبیه شمش.
۳. آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ میبندد و آویزان میشود.
۴. لوح یا علامتی که بر گور کسی نصب میکنند: ◻︎ نهی دست بر شوشهٴ خاک من / به یاد آری از گوهر پاک من (نظامی۵: ۷۵۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bullion, icicle, ingot
-
جستوجوی دقیق
-
شوشه
لغتنامه دهخدا
شوشه . [ شو ش َ / ش ِ ] (اِ) شفشه و سبیکه ٔ طلا و نقره و امثال آن و آن جسد گداخته باشد که در ناوچه ٔ آهنین ریزند. (برهان ). سباک زر و نقره و آهن و غیره . (غیاث اللغات ). شفشه ٔ طلا و نقره وامثال آن و آن را شمش و سباک نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). سبی...
-
pig
شوشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] شمشی که فقط برای ذوب مجدد تهیه شده باشد
-
شوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - طلا یا نقره که آن را گدازند و در ناوچه ریزند. 2 - هرچیز شبیه شمش . 3 - هر چیز طولانی وکوتاه . 4 - آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ بندد و آویزان شود. 5 - ریزة هر چیز.
-
شوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیوشه› [قدیمی] šuše ۱. طلا یا نقره که آن را گداخته و در ناوچه ریخته باشند؛ شفشه؛ شمش.۲. هرچیز شبیه شمش.۳. آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ میبندد و آویزان میشود.۴. لوح یا علامتی که بر گور کسی نصب میکنند: ◻︎ نهی دست بر شوشهٴ خاک من / به یاد...
-
واژههای مشابه
-
شوشة
لغتنامه دهخدا
شوشة. [ ش َ ] (اِخ ) نام قریه ای به بابل پائین تر از حله ٔ بنی مزید، قبر قاسم بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق (ع ) در آن قریه است و نزدیک آن قبر ذوالکفل (حزقیل ) می باشد. (از معجم البلدان ). موضعی است نزدیک بابل و نزدیک آن موضع است قبر ذوالکفل (ع ). (م...
-
جستوجو در متن
-
prism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منشور، بلور، شوشه، رنگهای شوشه
-
شیوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šoyuše = شوشه
-
سلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] salāk شوشۀ زر و سیم.
-
شفش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - شاخ درخت . 2 - شوشه ، شفشه .
-
سلاک
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) شوشة طلا و نقره که گداخته و در ناوچة آهنین ریخته باشند.
-
شیش
لغتنامه دهخدا
شیش . (اِ) شوش . شوشه . شاخ تر و باریک درخت . ترکه . (یادداشت مؤلف ).
-
سلاک
لغتنامه دهخدا
سلاک . [ س َ ] (اِ) شوشه ٔ زر و سیم که گداخته باشد و در ناوچه ٔ آهنی ریزند. (برهان ) (آنندراج ). شوشه ٔ طلا و نقره . (ناظم الاطباء) (غیاث ). || کرایه . (برهان ) (آنندراج ). کرایه و اجاره . (ناظم الاطباء).
-
شیوشه
لغتنامه دهخدا
شیوشه . [ ش ُ ش َ / ش ِ ] (اِ) شوشه ٔ طلا و نقره . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). رجوع به شوشه شود. || دنباله ٔ خیار و خربزه و جز آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ).