کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوشتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوشتر
لغتنامه دهخدا
شوشتر. [ ت َ ] (اِخ )تعریب آن تُسْتَر است . (از معجم البلدان ). نام شهری است در خوزستان . (برهان ). لقب آن دارالمؤمنین . (فرهنگ خطی ). تستر. ششتر. شهری است به خوزستان که از زمانهای دیرین پیش از اسلام با قناتهای متعدد خود وجود داشته است . بلوشه آن را...
-
واژههای مشابه
-
چاردانگه ٔ شوشتر
لغتنامه دهخدا
چاردانگه ٔ شوشتر. [ گ َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) عبارت است از پنجاه باب خانه و یکصد نفر ذکور و یکصد و شش نفر اناث (مرآت البلدان ج 4 ص 45). و رجوع به جغرافی غرب ایران نگارش بهمن کریمی ص 109 و 110 و 180 شود.
-
جامع شوشتر
لغتنامه دهخدا
جامع شوشتر. [ م ِ ع ِ ت َ ] (اِخ ) مسجدی است در شوشتر. مؤلف مرآت البلدان آرد: از بناهای خلفای عباسی است که ابتدا المعتز باللّه سیزدهمین خلیفه ٔ عباسی در سال 254 هَ .ق . امر به بنای این مسجد نمود ولی تمام نشد، سپس القادر باللّه و المقتدی باللّه خواست...
-
شادروان شوشتر
لغتنامه دهخدا
شادروان شوشتر. [ دُ ن ِ ت َ ] (اِخ ) یا شادروان تستر. ابن البلخی درباره ٔ آن آورده است : شادروان شوشتر او [ شاپوربن اردشیر ] بست اما درست تر آن است که شاپور ذوالاکتاف بست . (فارسنامه ، ص 63). و از آثار او در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پ...
-
پل شوشتر
لغتنامه دهخدا
پل شوشتر. [ پ ُ ل ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به پل شادروان شود.
-
مسجد جامع شوشتر
لغتنامه دهخدا
مسجد جامع شوشتر. [ م َ ج ِ دِ م ِ ع ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به جامع شوشتر شود.
-
جستوجو در متن
-
کات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kāt نوعی برنج که در شوشتر کاشته میشده.
-
شوستر
لغتنامه دهخدا
شوستر. [ ت َ ] (اِخ ) شوشتر. رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 109 و رجوع به شوشتر شود.
-
دودنگه
لغتنامه دهخدا
دودنگه . [ دُ دَ گ َ ] (اِخ ) دودانگه . دهی است از مضافات شوشتر. (از لغت محلی شوشتر).
-
دستبیل
لغتنامه دهخدا
دستبیل . [ دِ ] (اِخ ) نام شهری است در خوزستان از توابع شوشتر که دزفول هم گویند.(لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). رجوع به دزفول شود.
-
شادروان تستر
لغتنامه دهخدا
شادروان تستر. [ دُ ن ِ ت ُ ت َ ] (اِخ ) رجوع به شادروان شوشتر شود چه تستر معرب شوشتر است .
-
خین
لغتنامه دهخدا
خین . (اِ) خون در لهجه ٔ مردم شوشتر. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). || مزید مؤخر امکنه . چون : پنج خین . (یادداشت مؤلف ).
-
داریان
لغتنامه دهخدا
داریان . [ دارْ ] (اِخ ) نهری است در شوشتر که گویند دارا احداث کرده است . (لغات محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).