کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شورچشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شورچشم
/šurče(a)šm/
معنی
ویژگی آنکه از نگاه و نظرش ضرر و زیانی به کسی یا چیزی وارد میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدچشم، حسود
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شورچشم
واژگان مترادف و متضاد
بدچشم، حسود
-
شورچشم
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (ص مر.) کسی که از نگاه و نظرش به کسی یا چیزی زیان برسد.
-
شورچشم
لغتنامه دهخدا
شورچشم . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کسی که نظر او به چیزها ضرر رساند و مردم را بیمار نماید. (غیاث )(آنندراج ). بدچشم . که چشمش زود به مردم اثر کند و بتازی عَیون گویند. (رشیدی ). کسی که نظر و نگاه وی ازروی بدی و حسادت باشد و مورث ضرر و اذیت مردم گردد.(نا...
-
شورچشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] šurče(a)šm ویژگی آنکه از نگاه و نظرش ضرر و زیانی به کسی یا چیزی وارد میشود.
-
جستوجو در متن
-
بدچشم
لهجه و گویش تهرانی
شورچشم ،هیز
-
شورچشمی
لغتنامه دهخدا
شورچشمی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) صفت شورچشم . عَیونی . (یادداشت مؤلف ). شورچشم بودن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شوردیده
لغتنامه دهخدا
شوردیده . [ دی دَ / دِ ] (ص مرکب ) شورچشم . عَیون . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شورچشم شود.
-
حسود
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدخواه، حاسد، حسدپیشه، حسدناک، رشکبرنده، رشکین ۲. شورچشم
-
نفوس
لغتنامه دهخدا
نفوس . [ ن َ ] (ع ص ) نافس . عائن . (از متن اللغة). شورچشم .
-
شقد
لغتنامه دهخدا
شقد.[ ] (ع مص ) بیخواب شدن . || شورچشم شدن .(تاج المصادر بیهقی ). ولی در متون دیگر دیده نشد.
-
چشم شور داشتن
لغتنامه دهخدا
چشم شور داشتن . [ چ َ / چ ِ م ِ ت َ ] (مص مرکب ) شورچشم بودن . دیده ٔ شور داشتن . دارای چشم بد بودن . رجوع به چشم شور شود.
-
بدچشم
واژگان مترادف و متضاد
۱. چشمناپاک، شهوتناک، هوسباز، هوسناک، هیز ≠ چشمپاک ۲. نامحرم ≠ محرم ۳. چشمشور، شورچشم، شومچشم، بدنظر ۴. حسود، شکین، شوم، نحس
-
عیون
لغتنامه دهخدا
عیون . [ ع َ ] (ع ص ) رجل عیون ؛ مرد نیک چشم زخم رساننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شورچشم ، یعنی کسی که نظرش ضرر رساند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شوخ چشم . (دهار). سخت اصابت کننده به چشم . (از اقرب الموارد). ج ، عین ، عُیُن . (منتهی الارب ) (...
-
شورپشت
لغتنامه دهخدا
شورپشت . [پ ُ ] (ص مرکب ) چاروایی سرکش و نافرمان که اگر در زیر بار کشند، بار را بیندازد و اطلاق آن بر چنین آدمی مجاز است . (بهار عجم ) (آنندراج ). || ستیزه جو و جنگجو و هنگامه ساز. (ناظم الاطباء) : شوربخت و شورچشم و شورپشتی ای رقیب این چنین گیرد نمک ...