کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوروا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شوروا
/šurvā/
معنی
= شوربا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوروا
لغتنامه دهخدا
شوروا. [ شورْ ] (اِ مرکب ) شوربا. اصل این ترکیب شوربا، «شور» به اضافه ٔ «با»است و «با» در فارسی بمعنی آش است ... شوربا بدین ترتیب لغةً بمعنی آش است که چاشنی خاص یا اجزاء اضافی نداشته باشد و به ساده ترین صورت ممکن (فقط با افزودن نمکی ) پخته شود. چنین ...
-
شوروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šurvā = شوربا
-
واژههای مشابه
-
شلم شوروا
لغتنامه دهخدا
شلم شوروا. [ ش َ ل َ شورْ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) شلغم شوربا. معنی اصلی آن آش شلغم است . (فرهنگ لغات عامیانه ). شوربا که شلغم در آن کنند. (یادداشت مؤلف ). || کار یا نوشته ٔ سخت درهم ریخته و بی ترتیب و نظم . (یادداشت مؤلف ). چیز درهم ریخته ، ...
-
شلم شوروا
فرهنگ گنجواژه
درهم.
-
شلم شوروا، شلغم شوربا
لهجه و گویش تهرانی
درهم و برهم
-
جستوجو در متن
-
شلم شوربا
لغتنامه دهخدا
شلم شوربا. [ ش َ ل َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) شلم شوروا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شلم شوروا شود.
-
شلم شوفته
لغتنامه دهخدا
شلم شوفته . [ ش َ ل َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ). شلم شوروا. (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به شلم شوروا شود.
-
وا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ابا، با› [قدیمی] vā آش: شوروا، سکوا: ◻︎ ز ده گونه ریچال و ده گونه وا / گلوبندگی هر یکی را سزا (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۷).
-
وا
لغتنامه دهخدا
وا. (اِ) به معنی پا: چاروا. چاروای . || با. ابا. به معنی آش یا مرادف باج (معرب )، در تحفه به معنی با آمده که ابا نیز گویند که آش باشد چون سکبا - سکوا. کبروا - کبربا. شوربا -شوروا. ماست با - ماست وا. شیربا - شیروا. سپیدوا. برغست وا. پیه وا (ثربیه ). (...
-
شوربا
لغتنامه دهخدا
شوربا. (اِ مرکب ) کلمه ٔ«با» در فارسی به معنی خورش و در ترکیب شوربا و کدوبا و ماست با و غیره آمده بمعنی چند نوع طعام را یک نوع ساختن . (از المعرب جوالیقی حاشیه ٔ ص 73). آش نمکدار، زیرا که «با» در پارسی بمعنی آش است و این لغت پارسی صرف است و به عربی آ...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...
-
ب
لغتنامه دهخدا
ب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه ، لاقه . (المزهر ص 160). قلقله و هوائیست . (برهان در کلمه ٔ هفت حرف هوائی ). و در حساب جُ...