کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شورمور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شورمور
/šurmur/
معنی
۱. مورچۀ ریز و ضعیف؛ مورچۀ خرد.
۲. (صفت) حقیر؛ ضعیف؛ درمانده؛ ناتوان.
۳. (اسم مصدر) شور؛ غوغا؛ آشوب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شورمور
لغتنامه دهخدا
شورمور. (اِ مرکب ) نوعی از مور که بغایت خرد باشد. (غیاث ). مورچه های خرد و کوچک . (برهان ) (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) این لغت از توابع است و بمعنی نحس و ضعیف است . (انجمن آرا) (از آنندراج ) : شورمورند حریفانت ولیکن گه لاف شارمارند و نفر با نفر آمیخ...
-
شورمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شورومور› [قدیمی] šurmur ۱. مورچۀ ریز و ضعیف؛ مورچۀ خرد.۲. (صفت) حقیر؛ ضعیف؛ درمانده؛ ناتوان.۳. (اسم مصدر) شور؛ غوغا؛ آشوب.
-
جستوجو در متن
-
شورومور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šuromur = شورمور
-
شور و مور
لغتنامه دهخدا
شور و مور. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) شوم و ضعیف ، چه شور بمعنی شوم و نحس و نامبارک و مور بمعنی حقیر و ضعیف است و هرگاه خواهند کسی را یا چیزی را به زبونی و ناتوانی و حقارت وانمایند گویند «شور و مور است ». (برهان ). درمانده و ضعیف و ناتوان و حقیر و...