کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِ مرکب ) آب شور. آبی شور. آب که نمک دارد. (یادداشت مؤلف ). شورابه . آب نمکین و شورمزه . (ناظم الاطباء) : شوراب ز قعر تیره دریاچون پاک شود، شود سمائی . ناصرخسرو.اگر فضل رسول از رکن و زمزم جمله برخیزدیکی سنگی بود رکن و یکی شوراب چه زمزم . نا...
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . سکنه ٔ آن 285 تن . آب از قنات . محصول آن غلات و خشکبار. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان بیدخت بخش جویمند شهرستان گناباد. سکنه ٔ آن 427 تن . آب از قنات . محصول آن غلات ، ارزن و ابریشم . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 50 تن . آب از قنات . محصول آن غلات و پنبه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 181 تن . آب از قنات . محصول آن غلات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. آب از قنات . محصول آن غلات . سکنه ٔ آن 574 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان کنارشهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر. سکنه ٔ آن 105 تن . آب از قنات . محصول آن غلات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) دهی است در دوفرسخی مشرق شکفت به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. (یادداشت مؤلف ).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) سه فرسخ جنوبی ارسنجان است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) قریه ای در 33هزارمتری قم میان لنگرود و فیروزآباد و آنجا ایستگاه ترن است . (یادداشت مؤلف ).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) نام شهری به روم . نوشیروان آن را گشوده است . (فهرست شاهنامه ٔ ولف ) : چنین تا بیامد بدان شارسان که شوراب بد نام آن کارسان .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2343).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) نام محلی به شمال مروارید در فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) نام محلی کنار راه دلیجان به خمین میان سنج آباد ومیانرودین در 51500متری دلیجان . (یادداشت مؤلف ).
-
شوراب
لغتنامه دهخدا
شوراب . (اِخ ) نام محلی کنار راه یزد و طبس میان رباط پشت بادام و رباط خان در 246000متری یزد. (یادداشت مؤلف ).