کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوخ گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شوخ و شنگ
فرهنگ فارسی معین
(خُ شَ) (ص مر.) دارای حالت و رفتاری همراه با شادی و شادابی که موجب شادابی بیننده شود.
-
شوخ بست شدن
لغتنامه دهخدا
شوخ بست شدن . [ ب َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) پینه بستن . (یادداشت مؤلف ). شغه بستن . کَوَره بستن . سخت شدن پوست دست یا پا از کار بسیار.
-
دختر شوخ و جوان
دیکشنری فارسی به عربی
مهرة
-
ادم شوخ ومهربان
دیکشنری فارسی به عربی
لامبالي
-
شوخ و چَکه
فرهنگ گنجواژه
بذله گو.
-
شوخ و سرکش
فرهنگ گنجواژه
شنگول
-
شوخ و شنگ
فرهنگ گنجواژه
شیرین، نازنین.
-
شوخ و شنگول
فرهنگ گنجواژه
سرحال و شیطان.
-
شوخ و شَنگ
لهجه و گویش تهرانی
با نشاط و سرحال،سردماغ
-
جستوجو در متن
-
چرک گرفتن
لغتنامه دهخدا
چرک گرفتن . [ چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چرک شدن . چرکین شدن . پیدا شدن چرک در تن یا جامه و امثال آن . کثافت گرفتن . شوخگن شدن . رجوع به چرک و چرک شدن شود. || ستردن چرک از تن . چرک کردن . شوخ گرفتن . پاک کردن تن از شوخ و چرک . رجوع به چرک و چرک کردن...
-
استیقاح
لغتنامه دهخدا
استیقاح . [ اِ ] (ع مص ) سخت شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت شدن ستم . || شوخی کردن . || شوخ گرفتن . (منتهی الارب ).
-
وقح
لغتنامه دهخدا
وقح . [ وُ / وُ ق ُ ] (ع مص ) وقوحة. قحة. شوخ گرفتن . || سخت شدن سم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اِمص ) شوخی . (منتهی الارب ).
-
لکد
لغتنامه دهخدا
لکد. [ ل َ ک َ ] (ع مص ) چسبیدن چرک و ریم بر چیزی و لازم گردیدن . (منتهی الارب ). شوخ گرفتن در جای . (تاج المصادر). چرک چسبیدن بجایی . (منتخب اللغات ).
-
اعتبار گرفتن
لغتنامه دهخدا
اعتبار گرفتن . [ اِ ت ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پند گرفتن . عبرت گرفتن . از چیزی یا کسی اندرز و عبرت گرفتن : ملک بر پادشه قرار گرفت روزگار آخر اعتبار گرفت . انوری (دیوان ص 64).شگفتی نگه کن بکار جهان وزو گیر بر کار خویش اعتبار. ناصرخسرو.آنهمه رفتند و ...
-
وقوحة
لغتنامه دهخدا
وقوحة. [ وُ ح َ ] (ع مص ) وقاحة. قحة. وُقْح . شوخ گرفتن و سخت شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سخت شدن سم . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || بی شرم شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کم شدن شرم و حیا و بی پروا شدن بر ارتکاب قبایح و زشت...