کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوخ و شنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شوخ وشنگ
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل مرح
-
ادم شوخ
دیکشنری فارسی به عربی
فکاهي
-
شوخ بست شدن
لغتنامه دهخدا
شوخ بست شدن . [ ب َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) پینه بستن . (یادداشت مؤلف ). شغه بستن . کَوَره بستن . سخت شدن پوست دست یا پا از کار بسیار.
-
ادم شوخ ومهربان
دیکشنری فارسی به عربی
لامبالي
-
واژههای همآوا
-
شوخ و شَنگ
لهجه و گویش تهرانی
با نشاط و سرحال،سردماغ
-
جستوجو در متن
-
شنگ
لغتنامه دهخدا
شنگ .[ ش َ ] (ص ) شاهد شوخ و ظریف و شیرین حرکات و خوب و نیک و زیبا. (برهان ). شوخ و بی حیا. (رشیدی ) (انجمن آرا). شاهدی را گویند که مطبوع حرکات بود و شوخ چشم . (اوبهی ). شوخ و ظریف . (غیاث اللغات ). بمجاز به معشوق اطلاق کنند. (غیاث ) (فرهنگ نظام ). و...
-
جلو
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (ص .) شوخ و شنگ .
-
waggish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلم برات تنگ شده، شوخ و شنگ، شوخ، بذلهگو
-
شنگ
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .) 1 - شوخ و شیرین رفتار. 2 - زیبا، ظریف . 3 - عیار. 4 - دزد. 5 - ابله ،بی - فرهنگ .
-
شنگرک
لغتنامه دهخدا
شنگرک . [ ش َ رَ ] (ص ) شوخ و ظریف . || (اِ) دزد و راهزن . (برهان ). رجوع به شنگ شود. || خرطوم فیل . (برهان ). رجوع به شنگ شود.
-
شنکرک
لغتنامه دهخدا
شنکرک . [ ش َ رَ ] (ص ) شنگرک . شوخ و ظریف . (ناظم الاطباء). و رجوع به شنگ شود. || (اِ) دزدو راهزن . (ناظم الاطباء). رجوع به شنگ شود. || خرطوم فیل . (ناظم الاطباء). رجوع به شنگ شود.
-
جلو
لغتنامه دهخدا
جلو. [ ج َ ] (ص ) مردم شوخ و شنگ را گویند. (برهان ). مردم شوخ و شنگ و چالاک و بدخو. (ناظم الاطباء). || (اِ) مطلق سیخ کباب چه اگر از چوب باشد جلو چوب و اگر از آهن باشد جلو آهن خوانند. (برهان ).
-
بشکن و بالا بنداز
لهجه و گویش تهرانی
بشکنی که رو به هوا میزنند / آدم شوخ و شنگ/رقص و طرب
-
شنگل
لغتنامه دهخدا
شنگل . [ ش َ گ ُ ] (اِ) شنکل . شنگول . شنگوله . دزد و راهزن و عیار. (برهان ). عیار و راهزن . (غیاث ). بمعنی شنگ . (جهانگیری ). || (ص ) شوخ . (غیاث ) (رشیدی ). بمعنی شنگول و شنگله و شنگ . (انجمن آرا).