کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوخی نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شوخی و خنده
فرهنگ گنجواژه
خوشی.
-
شوخی و رَده
فرهنگ گنجواژه
مزاح.
-
شوخی و مِزاح
فرهنگ گنجواژه
مزاح
-
شوخی و مسخره
فرهنگ گنجواژه
مزاح.
-
شوخی و مضحکه
فرهنگ گنجواژه
مزاح.
-
شوخی دستی /یدی
لهجه و گویش تهرانی
شوخی با تماس دست
-
شوخی و بذله
لهجه و گویش تهرانی
خوش مزگی
-
تفریح و شوخی
فرهنگ گنجواژه
خوشی.
-
حرف و شوخی
فرهنگ گنجواژه
مصاحبت.
-
شوخی و بَذله و هَزل
فرهنگ گنجواژه
شوخی.
-
جستوجو در متن
-
مفاکهة
لغتنامه دهخدا
مفاکهة. [ م ُ ک َ هََ ] (ع مص ) با کسی لاغ و خوش منشی نمودن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). با کسی لاغ کردن و شوخی و خوش منشی نمودن . (ناظم الاطباء).با کسی مزاح کردن . (از اقرب الموارد). ممازحه . (تاج المصادر بیهقی ). با هم خوش طبعی کردن . (یادداشت ب...
-
ممالغة
لغتنامه دهخدا
ممالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) لاغ کردن به سخن زشت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). به سخن زشت لاغ کردن و مزاح نمودن . (از ناظم الاطباء). با کلامی خلاف ادب شوخی کردن . (از اقرب الموارد).
-
اوستاخ
لغتنامه دهخدا
اوستاخ . (ص ) گستاخ . (آنندراج ). || (حامص ) شوخی و بی شرمی و بی ادبی و گستاخی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). جسارت . (برهان ) : روی صحرا هست هموار و فراخ هر قدم دامی است کم ران اوستاخ . مولوی .|| دلیر شدن و دلیری نمودن . (برهان ).
-
بر زبان افکندن
لغتنامه دهخدا
بر زبان افکندن . [ ب َ زَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زبانزد کردن و رسوا نمودن : گلعذاری شور شوخی در جهان افکنده است همچو بلبل بیدلی را بر زبان افکنده است . دانش (آنندراج ).بی زبانی بر زبان مردمم افکنده است هستم از فیض خموشی هاگرفتار نفس .واله (آ...
-
تجاسر
لغتنامه دهخدا
تجاسر. [ ت َ س ُ ] (ع مص ) گردنکشی نمودن . (از قطرالمحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خیرگی نمودن . (مجمل اللغة). || دلیر شدن بر کسی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دلیری کردن و شوخی و گستاخی کردن . (غیاث الل...