کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوبست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شوبست
/šo[w]bast/
معنی
۱. افسون.
۲. چاره؛ علاج.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوبست
لغتنامه دهخدا
شوبست . [ ب َ ] (اِ) شوپست . شونست . افسون . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). سحر و افسون . (ناظم الاطباء). || علاج . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). علاج و چاره . شوپست . (ناظم الاطباء). و رجوع به شوپست شود.
-
شوبست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شوپست، شونست› [قدیمی] šo[w]bast ۱. افسون.۲. چاره؛ علاج.
-
جستوجو در متن
-
شوپست
لغتنامه دهخدا
شوپست .[ پ َ ] (اِ) شوبست . افسون و سحر. || علاج و چاره . شوبست . (ناظم الاطباء). رجوع به شوبست شود.
-
شونست
لغتنامه دهخدا
شونست . [ ن ِ ] (اِ) فسون و علاج . (برهان ). شوبست . فسون و علاج . (رشیدی ). شونست در نسخه ٔ میرزا اما درمؤید شوخست و در فرهنگ به بای تازی شوبست و فارسی شوپست بوزن خوبست آمده .
-
شویست
لغتنامه دهخدا
شویست . [ ش َ ] (اِ) پراکندگی و پریشانی . (برهان ). پراکندگی . (جهانگیری ) (رشیدی ).و بعضی شوبست خوانده اند و بعضی شونست بمعنی افسون وعلاج گفته اند. تصحیفش معلوم نیست . (از انجمن آرا).
-
افسون
لغتنامه دهخدا
افسون . [ اَ ] (اِ) عزیمت .(آنندراج ). عزیمه و چیزی که شخص را از آفت و صدمه ٔ چشم زخم و زهر حیوانات زهردار محفوظ دارد. (ناظم الاطباء). خواندن کلماتی باشد مر عزایم خوانان و ساحران رابجهت مقاصد خود. (برهان ). کلماتی که جادوگر و عزایم خوان بر زبان راند....