کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ذوات القعدة
لغتنامه دهخدا
ذوات القعدة. [ ذَ تُل ْ ق َ دَ / ق ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ذوالقعدة. ماه پس از شوال .
-
شوالی
لغتنامه دهخدا
شوالی . [ ش َوْ وا ] (ص نسبی ) منسوب به شوال که نام قریه ای است در سه فرسخی مرو. (از انساب سمعانی ).
-
اشهر معلومات
لغتنامه دهخدا
اشهر معلومات . [ اَ هَُ رُن ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) ماههای دانسته شده (استخراج از قرآنست )، یعنی شوال و ذوالقعده و ده روز از اول ذوالحجه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 12): الحج اشهر معلومات (قرآن 197/2)؛ حج ماههای معلوم است . ماههای معروف و مشهور یعنی شوال...
-
شوالک
لغتنامه دهخدا
شوالک . [ ش َ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر شوال است که سرخاب وبوقلمون باشد و عربان ابوبراقش خوانند. (برهان ) (ازانجمن آرا) (از ناظم الاطباء). || نام یک نوع مرغابی که رنگ پر و بال آن تغییر میکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شوات و شوار و شواد و شوال شود.
-
برغندان
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ) ( اِ.) 1 - جشن و مهمانی که در روزهای آخر ماه شعبان برپا کنند. 2 - شرابی که در روزهای آخر ماه شعبان می خوردند و تا اول شوال از نوشیدن آن پرهیز می کردند.
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن القاسم . از وزراء فاطمیین است و در شوال سال سیصد و هفتاد و سه این سمت را داشته است . (از معجم الانساب زامباور ج 1 ص 145).
-
عید فطر
لغتنامه دهخدا
عید فطر. [ دِ ف ِ ] (اِخ ) عید رمضان . (آنندراج ). عید پس از اتمام روزه که روز اول ماه شوال باشد. (ناظم الاطباء). یوم العِداد. (از منتهی الارب ). عید روزه گشادن . رجوع به فطر شود.
-
غزنیزی
لغتنامه دهخدا
غزنیزی . [ غ َ ] (اِخ ) سمعانی گوید: او مظفربن احمدبن محمدبن حسین شیانی ، مکنی به ابوعاصم است . من وی رادر خوارزم دیدم و از او چیز اندکی نوشتم . ولادت او در شوال سال 499 هَ . ق . بود. (انساب ورق 408 الف ).
-
اشهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شهر] 'ašhor = شهر۲〈 اشهر حج: ماههای شوال و ذیالقعده و نه روز یا ده روز از اول ذیالحجه که در آنها میتوان حج بهجا آورد.〈 اشهِر حرام (حُرُم): ماههای حرامی که اسلام جنگ در طول آنها را حرام شمرده است.
-
جزری
لغتنامه دهخدا
جزری . [ ج َ زَ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن عطاف موصلی مکنی به ابوالفضل . فقیه و محدث صالحی بود. وی در ذیقعده ٔ 464 هَ . ق . در جزیره ٔ ابن عمربدنیا آمد و در شوال 534 هَ . ق . در بغداد درگذشت . سمعانی روایت بسیار از او دارد. (از لباب الانساب ).
-
ذوالجدر
لغتنامه دهخدا
ذوالجدر. [ ذُل ْ ج َ ] (اِخ ) موضعی بنزدیکی مدینة که لقاح رسول صلوات اﷲ علیه را در شوال سال ششم از هجرت بدانجامشرکین به غارت بردند. (امتاع الاسماع ص 272 و 274).
-
شائل
لغتنامه دهخدا
شائل . [ ءِ ] (ع ص ) ناقة شائل ؛ شتر ماده ٔ بی شیر دم برداشته جهت گشنی . (منتهی الارب ). ج ، شُوَّل ، شُیَّل ، شِیَّل ، شِوّال . (اقرب الموارد). || بردارنده و بلندکننده و افرازنده . (ناظم الاطباء).
-
شش یندان
لغتنامه دهخدا
شش یندان . [ ش َ / ش ِ ی َ ] (اِ مرکب ) شش روزاول ماه شوال پس از عید فطر (دوم تا هفتم ) که در آن شش روز روزه می دارند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء).ظاهراً مصحف شش بندان . رجوع به ششه و شش بندان شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن یحیی ، مشهور به علان مصری . ابوبکر زبیدی نام وی را آورده و گوید که او از علمای نحو بود و در شوال سال 337 هَ .ق . درگذشت . (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 115).
-
علی منشلیلی
لغتنامه دهخدا
علی منشلیلی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) او راست : نبذة فی بیان عدد الرسل المذکورة فی القرآن الکریم ، که در دهم شوال سال 1210 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین ).