کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوارع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شوارع
/šavāre'/
معنی
= شارع
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوارع
فرهنگ فارسی معین
(شَ رِ) [ ع . ] (اِ.) جِ شارع . جاده ها، راه ها.
-
شوارع
لغتنامه دهخدا
شوارع . [ ش َ رِ ] (ع اِ) ج ِ شارع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). شاهراه ها. راههای بزرگ و راههای راست . (غیاث اللغات ) : یک روز از ایام این محنت چهارصد کس مرده از شوارع شهر به دارالمرض نقل کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 330). شوارع و بازا...
-
شوارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شارع] šavāre' = شارع
-
جستوجو در متن
-
معابر
واژگان مترادف و متضاد
گذرگاهها، شوارع، راهها، معبرها، گذرها
-
شارع الغامش
لغتنامه دهخدا
شارع الغامش . [ رِ عُل ْ م ِ] (اِخ ) نام یکی از شوارع بغداد. (معجم البلدان ).
-
شارعة
لغتنامه دهخدا
شارعة. [ رِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث شارع . دارٌ شارعة؛ خانه ای که درِ آن بسوی راه باز باشد. (ناظم الاطباء). قریبة من الطریق النافذ. (اقرب الموارد). ج ، شوارع . (اقرب الموارد). رماح شارعة و شوارع ؛ نیزه های راست بسوی کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)......
-
شارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] šāre' ۱. [جمع: شَوارِع] راه بزرگ؛ شاهراه؛ راه راست؛ خیابان.۲. (صفت) صاحب شرع؛ راهنما.〈 شارع عام: راه و کوچهای که همهکس از آن عبور کنند.〈 شارع مقدس: پیغمبر اسلام.
-
هورستار
لغتنامه دهخدا
هورستار. [ رِ ] (اِ) دستور و موبد و هیربد را گویند و اینان در آئین پارسیان به محافظت شوارع شریعت و حراست حدود دانش و حکمت می پردازند. (از آنندراج ). در انجمن آرا هورستان ضبط شده است .
-
شارع الاعظم
لغتنامه دهخدا
شارع الاعظم . [ رِ عُل ْ اَ ظَ ] (اِخ ) نام شارعی از شوارع بغداد. رجوع به الوزراء والکتاب ص 236 و اخبار الراضی باﷲ و المتقی لله ص 207 شود.
-
ارماح
لغتنامه دهخدا
ارماح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رُمح . نیزه ها : بصواعق بوارق صفاح و لوامع شوارع ارماح او را در کوره ٔ دمار و تنوربوار می سوزانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی ).
-
عاشر
لغتنامه دهخدا
عاشر. [ ش ِ ] (ع ص ) ده یک گیرنده . (منتهی الارب )(آنندراج ). || آنکه بر راه گمارند که از اموال بازرگانان صدقه گیرد. (تعریفات ). در شرع عاشر کسی را گویند که امام او را برای گرفتن عشر از تجار مأمور طرق و شوارع کرده تا وجه مأخوذه از آنها را هزینه ٔ ا...
-
علی طریحی
لغتنامه دهخدا
علی طریحی . [ ع َ ی ِ طُ رَ ] (اِخ ) ابن حسین طریحی نجفی . فقیه بود و در سال 1333 هَ . ق . در شناقیه درگذشت و جسد او به نجف حمل شد و در آنجا دفن گردید. او راست : شوارع الاحکام التی فی شرائع الاسلام .(از معجم المؤلفین از اعیان الشیعة ج 41 ص 174).
-
امنیه
لغتنامه دهخدا
امنیه . [ اَ نی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) سرباز مأمور حفظ انتظامات و آرامش در طرق و شوارع و قری و قصبات . ژاندارم . (فرهنگ فارسی معین ).- اداره ٔ امنیه ؛ اداره ٔ ژاندارمری . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ژاندارم و ژاندارمری شود.
-
باعلوی
لغتنامه دهخدا
باعلوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) (الحسینی الحضرمی ) فضل بن علوی بن محمدبن سهل مولی الدویلة که حدود 1283 هَ . ق . درگذشته است . او راست : سبیل الاذکار و الاعتبار بما یمر بالانسان و یتقضی له من الاعمار. و همچنین عقد الفرائد من نصوص العلماء الاماجد و اهل الم...