کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهید راه خدا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شهید شد
دیکشنری فارسی به عربی
استشهد
-
ابراهیم بن شهید
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن شهید. [ اِ م ِ ن ِ ش َ ] (اِخ ) یکی از امرای دولت بنی حفص است . وی در اواسط قرن هشتم هجری مدتی بر تونس استیلا یافته و مستقلاً حکومت راند. چون پدرش ابوبکربن ابی الخطاب را سلطان ابوالبقا بقتل رسانیده بود از اینرو به شهید ملقب گشته است .
-
شهید و شهله
فرهنگ گنجواژه
زخمی و کشته.
-
جستوجو در متن
-
واگذار کردن
لغتنامه دهخدا
واگذار کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واگذار نمودن . تفویض کردن . تسلیم کردن . (ناظم الاطباء). سپردن . تحویل دادن . انتقال دادن ملکی یا مالی را به کسی : خانه را به او واگذار کردم . || ترک کردن . (ناظم الاطباء). رها کردن . یله کردن . دست برداشتن از ...
-
فی سبیل ا
لغتنامه دهخدا
فی سبیل ا. [ س َ لِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) در راه خدا. محض رضای خدا. (یادداشت مؤلف ) : بجای گندم و جو او همی دهد زر و سیم به آشنا و به بیگانه فی سبیل اﷲ.سوزنی .
-
واگذاشتن
لغتنامه دهخدا
واگذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ترک کردن . بازگذاشتن . (ناظم الاطباء). اعطال . (منتهی الارب ). رها کردن . یله کردن : ثابت ساز نزد خاص و عام که امیرالمؤمنین فروگذاشت نمی کند مصلحت خلافت را و وانمی گذارد رعایت آن را. (تاریخ بیهقی ص 314).از منی بودی ...
-
شی
لغتنامه دهخدا
شی .[ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِ) مخفف شی ٔ. چیز : هنگام همت وی و هنگام جود وی شی ٔ است همچو لاشی و لاشی بود چو شی . منوچهری .همه دادند استعداد هر شی بمعنی و بصورت میّت و حی . ناصرخسرو.گفتم خدای را شی گویند و نیست شی ٔگفتا که شی دو چیز بر او گشته معتبر. ...
-
خیر کردن
لغتنامه دهخدا
خیر کردن . [ خ َ / خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیک و خوب کردن : عاقبت کار او در دو جهان خیر کرد عاقبت کار او خیر بود لاجرم . منوچهری . || تسبیل . انفاق . نفقه دادن در راه خدا. در راه خدا دادن : بیدارباش و مصلحت اندیش و خیرکن درویش دست گیر و خردمند پروران...
-
خواست
لغتنامه دهخدا
خواست . [ خوا / خا ] (ص ) راه کوفته شده . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (اِ) جزیره که میان دریا باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (مص مرخم ، اِمص ) اراده . مشیت . (ناظم الاطباء). اراده ای که دگرگون نشود : تو پیمان همی داری ورای راست ولیکن فلک ر...
-
martyr
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهید، شهید راه خدا کردن
-
martyrs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهیدان، شهید، شهید راه خدا کردن
-
خیرات کردن
لغتنامه دهخدا
خیرات کردن . [ خ َ / خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را در راه خدا بذل کردن که ثواب آن شامل حال اموات گردد. (ناظم الاطباء). اعمال حسنه انجام دادن . نیکی کردن . خوبی کردن . صدقه در راه خدا دادن .
-
فی
لغتنامه دهخدا
فی . (ع حرف جر) حرف جر است . (منتهی الارب ). حرف جر است و ده معنی دارد: یکی معنی ظرفیت حقیقی « : غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین » (قرآن 2/30-4)، یا ظرفیت مجازی مانند« : رأیت الناس یدخلون فی دین اﷲ افواجاً» (قرآن 2/110...
-
شهادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شهادة] šahādat ۱. گواهی دادن.۲. (حقوق، فقه) بیان کردن آنچه به چشم دیده شده در نزد حاکم و قاضی.۳. (فقه) گواهی دادن به یگانگی خدا.۴. شهید شدن؛ کشته شدن در راه خدا.
-
غزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غزاة] [قدیمی] qazā ۱. جنگ کردن با کافران در راه خدا: ◻︎ مردی که در غزا زره پیش بسته بود / تا پیش دشمنان نکند پشت بر غزا (سعدی۲: ۶۳۲).۲. (اسم) جنگ.〈 غزا کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] جنگ کردن با کافران در راه خدا.