کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهپر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شابال
لهجه و گویش بختیاری
šâ:bâl شاهبال، شهپر، پرهاى بلند و قوى در بال پرندگان.
-
remiges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
remiges، شاه پر، شهپر، ساقه پر، خامه پر
-
remex
دیکشنری انگلیسی به فارسی
remex، شاه پر، شهپر، ساقه پر، خامه پر
-
شهبال
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahbāl) (= شاه بال) ، بال بزرگ ، بزرگترین پر از پرهای بال مرغ ، شهپر .
-
شهبال
لغتنامه دهخدا
شهبال . [ ش َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهبال . بزرگترین پرهای بال پرندگان . (ناظم الاطباء). شهپر. و رجوع به شاهبال شود.
-
پرشهی
لغتنامه دهخدا
پرشهی . [ پ َرْ رِ ش َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهپر. (شعوری ج 1 ص 254).
-
بازپند
لغتنامه دهخدا
بازپند. [ پ َ] (اِ) قسمی باز است . (یادداشت مؤلف ) : گر ز ره پند او داد دهد داد بگ چوژه ز بن برکند شهپر بر بازپند.سوزنی .
-
بازو زدن
لغتنامه دهخدا
بازو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بال زدن پرنده : آن همایی را که سوی جد او بازو زدی [ جبرئیل ]عنبرین گیسوی او بازوش را شهپر سزد. سوزنی .قاز ار بازو زند بر باد عدل پهلوان چرغ عنقاوار متواری شود از بیم قاز.سوزنی .|| بازو کوفتن ؛ چنانکه پهلوانان در وقت کش...
-
ختمی
لغتنامه دهخدا
ختمی . [ خ َ ] (اِخ ) مصطفی بیک وی ﷲباشی سلطان سلیم خان ثانی پادشاه عثمانی بود و بزمان او به بیکی در چند ناحیه برگزیده شد او نیز از شعرای قرن دهم عثمانی بوده و در اشعار خود به ختمی تخلص می کرده است چنانکه در این بیت می آید : جنت کوینده یارک جلوه لرقل...
-
مگس ران
لغتنامه دهخدا
مگس ران . [ م َ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه مگسها را دورکند. مگس راننده . || (اِ مرکب ) به هندی مورچهل و چونری گویند که از پرهای دم طاوس و موی دم گاو کوهی سازند. (غیاث ). چیزی که بدان مگس رانند و آن را گاهی از پرهای طاوس سازند و گاهی از موی دم اسب وآن را د...
-
عرش روان
لغتنامه دهخدا
عرش روان . [ ع َ رَ ] (اِ مرکب ) بر عرش روندگان . کنایه از انبیاء و اولیاء است . (انجمن آرا). کنایه از انبیاء و اولیاء و اهل اﷲ و اهل دل باشد. (برهان ) (آنندراج ). عرش وران : سدره نشینان سوی او پر زنندعرش روان نیز همین در زنند. نظامی .عرش روانی که ز ...
-
شاه پر
لغتنامه دهخدا
شاه پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام ). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد : از سر تیغش ...
-
نبوی
لغتنامه دهخدا
نبوی . [ ن َ ب َ وی ی / وی ] (از ع ، ص نسبی )منسوب به نبی و پیغمبر. (ناظم الاطباء) : بزرگوارا نام آورا خداونداحدیث خواهم کردن به تو یکی نبوی . منوچهری .ایا ستوده به تو خانواده ٔ نبوی جهان گرفته به رای صواب و عزم قوی . سوزنی .گیسوی تو شهپر همای نبوی د...
-
دادبک
لغتنامه دهخدا
دادبک . [ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس عدالتخانه ، دادک و مرکب از داد فارسی به معنی عدل و بک ترکی ، ظاهراً مخفف بیوک ، به معنی رئیس و سر و گویا قاضی عرفی بوده در زمان سلاجقه و پیش از آنان : دادبک از رای او دست ستم بندکردزانکه همی رای او حکمت نابست و پندگر ز...
-
صور اسرافیل
لغتنامه دهخدا
صور اسرافیل . [ رِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاخی که اسرافیل در وی دمد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ).آنچه اسرافیل در آن دمد. (مهذب الاسماء). آنچه اسرافیل روز محشر خواهد دمید یک بار جهت میرانیدن و بار دیگر برای زنده کردن و میان هر دو نفخه چ...