کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهوم
لغتنامه دهخدا
شهوم . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَهْم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شهم شود.
-
شهوم
لغتنامه دهخدا
شهوم . [ ش ُ ] (ع مص ) ترسانیدن کسی را و بیم کردن . (منتهی الارب ). ترسانیدن کسی را. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
شحوم
لغتنامه دهخدا
شحوم . [ ش ُ ] (ع مص ) فربه شدن پس از لاغری . (از اقرب الموارد). || تباه شدن طعام . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) ج ِ شحم . (اقرب الموارد). رجوع به شحم شود : اهل تمیز از لحوم و شحوم بازارتنفر و تحرز نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 297).
-
شحوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ۱شَحْم] [قدیمی] šohum = شحم
-
جستوجو در متن
-
شهم
لغتنامه دهخدا
شهم . [ ش َ ] (ع ص ) تیزخاطر. چالاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیزدل . (مهذب الاسماء) (مجمل اللغة) (اقرب الموارد). ج ، شِهام : بوسهل حمدوی نیز مردی شهم و کافی بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). ما تو را آزموده ایم در همه ٔ کارها شهم و کافی و معتم...